با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز:)
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز:) یه فن فیکیشن خیلی قشنگ به قلم دوست خوبمون طناز جان هست که توی چند قسمت واستون قرار میدم.
البته فن فیکیشن خودمم هست که ... فعلا از این یکی لذت ببرید:)
...
گمشده
جان واتسون چای سرد شده ی شرلوک را برداشت و آن را داخل ظرفشویی گذاشت ، شرلوک چشمانش را بسته بود و روی مبل دراز کشیده بود ، برچسب های نیکوتین روی دستش به لطف آستین پیراهن مشکی اش تا حد خوبی پوشیده شده بود . جان روزنامه اش را برداشت و نشست ، در این جور مواقع سعی می کرد تمرکز شرلوک را بر هم نزند . صدای ایستادن ماشین و پیاده شدن شخصی توجه جان را به خود جلب کرد ، شرلوک هلمز انگار با شنیدن صدا عصبی شده بود روی مبل نشست و زیر لب غرغر کرد :(( مایکرافت ))
جان به خودش زحمت نداد از شرلوک بپرسد از کجا فهمیده برادرش آمده وقتی در باز شد مایکرافت هلمز با همان ژس همیشگی و ضرب ممتد عصایش وارد شد . شرلوک نیش خندی به جان زد :((فکر کنم حال و روزش خوب نیست جان ! بهتره درو براش باز کنی ))
شرلوک از عصبی بودن برادرش لذت می برد در عین حال می دانست مایکرافت به او احتیاج پیدا کرده که سر و کله اش در خیابان ۲۲۱ بیکر پیدا شده . مایکرافت هلمز وارد خانه شد جان کتش را گفت (( مایکرافت !))
مایکرفت به سردی سر تکان داد ، رنگش پریده بود و دقیقا همان طور که شرلوک گفته بود انگار فشار زیادی را تحمل می کرد شرلوک از جایش بلند هم نشد
(( چه خبر شده برادر ؟ ))
مایکرافت شرلوک را با حالتی تحقیر آمیز برانداز کرد (( خودت خوب می دونی چی شده خودتو به اون راه نزن از صبح ۵ بار بهت پیام دادم و ۱۳ بار هم زنگ زدم !))
شرلوک لبخند زد (( از پرونده خوشم نمیاد ، الان توی استراحتم مگه نه جان ؟))
جان گیج شده بود و سر تکان داد (( الان ۴ ساعته از روی مبل تکون نخورده !))
مایکرافت روی صندلیه خالبه شرلوک نشست و صندلی را به سمت کاناپه رو به برادرش چرخاند : (( تو دقیقا منتظر این بودی که من بیام این جا ! از این که کارم گیر تو باشه لذت می بری !))
شرلوک بشاش تر از لحظاتی قبل گفت (( نمیتونم بگم نمیبرم ! )) مایکرافت با نفرت چینی به بینی اش داد
(( این پرونده مهم شرلوک ، یک بازی نیست ))
شرلوک نیم نگاهی به جان انداخت و می دانست که جان در جریان هیچکدام از اصرار های مایکرافت نبوده (( تعریف کن مایکرافت :چرا خودت حل و فصلش نمی کنی ؟))
از جمله معدود زمان هایی بود که مایکرافت عمدا برادرش را در کارهای سیاسی دخیل می کرد (( من نمیتونم وظایفمو ول کنم و این پرونده رو حل کنم ضمن این که این پرونده نیازمند کارهای فیزیکیه که من ترجیح میدم بقیه انجامش بدن !))
شرلوک ابرو بالا انداخت :(( و هیچکسو جز من پیدا نکردی !؟))
(( این پرونده از نظر اهمیت فوق محرمانست ، نمیتونم ریسک کنم و دست کس دیگه ای بدمش ))
((به هر حال من نظرمو گفتم ، قبولش نمی کنم ))
مایکرافت گفت ((روحیه ی انسان دوستانت کجا رفته برادر ؟))
شرلوک از جایش بلند شد (( ببین کی داره از روحیه ی انسان دوستانه حرف می زنه !))
مایکرافت می دانست تنها راه تحت فشار قرار دادن شرلوک جان است به همین خاطر به این موضوع اشاره کرده بود و ادامه داد (( اون فقط یک دختر جوونه۲۰ سالست ، معلوم نیست تا الان چه بلایی سرش آوردن !))
شرلوک به جان نگاه کرد و دقیقا متوجه شد چرا مایکرافت این موضوع را مطرح کرده . جان سریع گفت (( چه اتفاقی افتاده ))
شرلوک به حان اخم کرد اما جان طبق معمول بی توجه به او منتظر جواب مایکرافت هولمز ماند . مایکرافت که می دانست تقریبا پیروز شده گفت (( یکی از مقامات مهم دولتی ادعا کرده دخترش از خونه فرار کرده ، مساله ی مهم اینه که این دختر اسرار زیادی رو همراه خودش داره که برای فاش شدنش حاضرن تا سر حد مرگ شکنجش کنن ))
جان نگاهی به شرلوک انداخت :((و تو چرا این پرونده رو قبول نمی کنی ؟))
شرلوک ویالونش را برداشت و شروع به بازی با تار های ویالونش کرد :(( خبرشو بهت می دم مایکرافت !))
عمدا میخواست برادرش را دک کند . مایکرافت هولمز که مطمئن بود شرلوک پرونده را قبول می کند گفت (( آدرس جایی که باید ازش شروع کنی برات می فرستم ))
شرلوک با حرکت سریعی برگشت :(( من که قبول نکردم !))
مایکرافت کتش را برداشت و از جان خداحافظی کرد . رنگ و رخش کمی به حالت عادی برگشته بود به محض رفتنش جان گفت (( این لجبازی شما دو تا آخر سر منو دیوانه می کنه !صرفا چون پرونده برای مایکرافت بود قبولش نمی کنی !))
شرلوک نیش خندش را از جان مخفی کرد (( اطلاعاتی توی پرونده ی مایکرافت هست که همون طور که گفت کاملا محرمانست و زیر دست بالاترین مامورین ام ای سیکسه ! من به کارهای سیاسی علاقه ای ندارم اما قضیه باید خیلی جدی باشه که مایکرافت از مامورین خودش ناامید شده و سراغ من و تو اومده ))
گوشیه شرلوک صدایی داد و شرلوک پیامش را چک کرد همزمان شالگردنش را دور گردنش اندااخت : ((همون طور که حدس زدم ))
جان که متوجه لذت شرلوک شده بود گفت ((چی ؟))
شرلوک با همان ژس همیشگی اش گفت (( میریم به سمت خیابون کینگستون ))
جان تعجب کرد (( پارلمان ؟))
شرلوک در آستانه ی در ایستاد (( نه ! عمارت شخصی سرآلیستور هاپرز ! ))
جان دهانش باز ماند :(( منظورت سفیر ارشد انگلیس توی آلمان و عضو شورای برادرانه ؟))
شرلوک لبخند زد :(( رییس شورای برادران جان !))
جان واتسون گویا تازه متوجه علت رنگ پریدگی مایکرافت شده بود ، کتش را برداشت و دنبال شرلوک راه افتاد
عمارت شخصی سر آلیستور هاپرز تا پارلمان یک کوچه فاصله داشت ، عمارتی تجملاتی که شاید دومین عمارت معروف بریتانیا بعد از فصر بایکنگهام به حساب می آمد به محض ایستادن تاکسی در باغ عمارت یکی از خدمتکار ها در را باز کرد
(( کارگاه هلمز ، دکتر واتسون . بانو هاپرز منتظر شما بودند ، بفرمایید ))
این از بخش اول:) نظر فراموش نشه:)
قسمت بعدی رو هم هر وقت تونستم میذارم ولی سعی میکنم بیشتر از چند روز منتظر نمونید:) فصل پنجم شرلوک توسط استیون موفات تایید شد!
استیون موفات بالاخره به شایعات پیرامون پایان سریال شرلوک پایان داده، با گفتن اینکه او "تصور میکنه" که سریال پرطرفدار بی بی سی بالاخره روزی برمیگرده.
موفات، یکی از دو خالق سریال شرلوک، به کریس اوانز در رادیو بی بی سی ۲ گفت که نسبت به وجود فصل پنجم این سریال کارآگاهی، در آینده، خوشبینه.
موفات ۵۵ ساله بیان کرد: "ما فصل چهارم سریال رو حدودا یک سال پیش ساختیم. و من توی این فاصله به شدت درگیر ساخت سریال دکتر هو بوده ام. بنابراین واقعا درباره ش فکر نکردم. مارک [گیتیس] هم درگیر کارهای مختلف بوده، پس فرصت نکرده ایم که بنشینیم و درباره سریال، درست و حسابی صحبت بکنیم."
موفات اذعان کرد: "من فکر می کنم که این کار رو خواهیم کرد. احتمال میدم که برگردیم."
شرلوک هلمز (با نقش آفرینی بندیکت کامبربچ) و جان واتسن (مارتین فریمن) آخرین بار در ژانویه، در قسمت "The Final Problem"، روی صفحه های نمایش دیده شده اند.
یک جمع بندی مبهم، فن ها رو در این تردید گذاشت که آیا آنها پایان سریال کارآگاهی محبوبشون رو دیده اند؟
بنظر میرسه که موفات به این امر اشاره داره که پس از فصل چهار، خبری از شرلوک بیشتر نیست: "اینطور نیست که ما بخاطر ساخت این سریال، پاداش خودمون رو نگرفته باشیم."
او به شوخی ادامه داد:
"این سریال منحصر به فرد بوده. ادامه ندادنش بدون مانع هست. اگر بخواهیم تمومش کنیم، میکنیم. اینجوری نیست که با تموم کردن سریال، از بی پولی توی خیابون گرسنگی بکشیم! ...خب، شاید من بکشم!"
اینطور که بنظر میرسه اندرو اسکات، که نقش جیمز موریارتی شرور رو برعهده داره، تایید میکنه که سریال در آینده ی نزدیک برنخواهد گشت.
اندرو ۴۰ساله، در برنامه ی "The One Show" به مت بیکر گفت: "برای چند سال، قرار نیست که دیگه شرلوک بسازیم. همه سرشون خیلی شلوغ شده."
او ادامه داد: "میخواهیم که سریال رو جذاب نگه داریم."
پ ن: باورتون میشههه!؟*________* با تبریک و آرزوی موفقیت برای بندیکت کامبربچ در زاد روزش زندگی نامه ی بندیکت کامبربچ
بندیکت تیموتی کارلتون کامبربچ (CBE) متولد 19 جولای 1976 (28 تیر 1355) لندن، انگستان قد: 1.83 متر تحصیلات: لیسانس تئاتر و فوق لیسانس بازیگری کلاسیک در تئاتر حرفه ای سال های فعالیت: 2000 تا کنون
همسر: سوفی هانتر
بندیکت تیموتی کارلتون کامبربچ سابقه ی طولانی و درخشانی در تلویزیون و تئاتر داشته است اما بازی در نقش شرلوک هلمز ،کاراگاه عجیب و غریب در سریال شرلوک توجه مردم را به او جلب کرد.
کامبربج در کودکی به همراه مادرش واندا ونتهام و پدرش تیموتی کارلتون بندیکت کامبربچ در 19 جولای 1976 (28 تیر 1355) در شهر لندن انگلیس چشم به دنیا گشود. از آنجایی که پدر و مادرش (تیموتی کارلتون و واندا ونتهم) بازیگر هستند دور از ذهن نیست که به سوی دنیای هنر کشیده شده باشد. خواهر ناتنی او با نام تریسی، دختر واندا ونتهم از ازدواج اولش، هفده سال از کامبربچ بزرگتر است. پدر پدربزرگش، هنری آرنولد کامبربچ سفیر بریتانیا در ترکیه بود. پدر بزرگش، هنری کارلتون کامبربچ، افسر بالامقام نیروی دریایی در هر دو جنگ جهانی و شخصیت برجسته ای در جامعه ی مرفهین لندن بود. کامبربچ همچنین با فضانورد کانادایی کریس هدفیلد، ریچارد سوم و ملکه ی الیزابت دوم نسبت دور فامیلی دارد.
کامبربچ در سنین نوجوانی کامبربچ را با صدای گیرا و عمیق باریتونش می شناسند و اغلب از این صدا در نمایش نقش طبقه ی مرفه استفاده می کند. احتمالا تجربه ی های او در طول دوران مدرسه در یادگیری لهجه و اخلاقیات مردان طبقه ی مرفه (که الهام بخش بازی او در نقش های این طبقه بوده اند) بی تآثیر نبوده اند. او ابتدا به مدرسه ی Brambletye در جنوب انگلستان رفت و پس از کسب بورسیه به مدرسه ی خصوصی Harrow (یکی از بهترین مدرسه های شبانه روزی انگلیس) در لندن راه یافت. در این مدرسه با نوشته های ترانس راتیگان (نمایش نامه نویس انگلیسی) آشنا شد و در گروه تئاتر مدرسه شروع به فعالیت کرد.
کامبربچ در نمایش "The Browning Version" –مدرسه ی هرو در واقع، اولین ایفای نقش او در دوران مدرسه، بازی در نقش تیتانیا، ملکه ی پریان در نمایش "رویای نیمه شب تابستان" اثر ویلیام شکسپیر بود. معلم تئاتر کامبربچ می گوید "او بهترین بازیگر نوجوانی است که تا به حال با او همکاری کرده ام." او همچنین عضو تیم راگبی مدرسه بود و نقاشی های رنگ روغن می کشید. کامبربچ به طور غیرمنتظره ای در امتحانات ورودی دوره ی دبیرستان موفق بود به طوری که انتظار می رفت موفقیت تحصیلی او را به دانشگاه آکسفورد یا کمبریج ببرد، اما در آخرین سال تحصیلش به قول خود تنبل و حواس پرت شد. بعد از فارغ التحصیلی از مدرسه ی هرو، از فرصت مطلالعاتی اش استفاده کرد تا در صومعه ای تبتی زبان انگلیسی تدریس کند.
مجموعه ای از نقش های کامبربچ در تئاتر سپس در دانشگاه منچستر به تحصیل در رشته تئاتر مشغول شد و بعد به آکادمی موسیقی و هنر نمایشی لندن (موسسه ای بسیار معتبر) راه یافت. در ادامه کامبربچ وارد دنیای تئاتر شد. از سال 2001 تا کنون او در بسیاری از نقش های اصلی نمایش های کلاسیک در تئاتر فضای باز پارک ریجنت، تئاتر المیدا، تئاتر رویال کُرت و تئاتر نشنال ظاهر شده است.
اولین نقش تلویزیونی او در سال 2000 بازی در یک قسمت از سریال Heartbeat (ضربان قلب) بود که در سال 2004 نیز تکرار شد. یکی از نخستین نقش های مهم او بازی در نقش فِرِدی در سریال بحث برانگیز بی بی سی Tipping the Velvet در سال 2002 بود. در سال 2003، او در سریال های Silent Witness، , To Kill A King Cambridge Spies و Spooks در نقش های جزئی ظاهر شد.
در سال 2004 او یکی از مهم ترین نقش ها در سریال طنز Fortysomething (چهل و خرده ای ساله) به عنوان یکی از فرزندان هیو لوری و آنا چنسلر بر عهده داشت. او در هر شش قسمت حضور داشت اما نقش بعدی ای که بر عهد گرفت استعداد بازیگری کامبربچ را حقیقتا به نمایش گذاشت. در همان سال، کامبربچ در سریال تلویزیونی هاوکینگ زندگی استیون هاوکینگ جوان،در دوران اکتشافات علمی و دست و پنجه نرم کردن با بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک را به تصویر کشید. او برای این هنرنمایی نامزد دریافت جایزه ی تلویزیونی بفتا برای بهترین بازیگر مرد و برنده ی جایزه تلویزیونی Golden Nymph برای بهترین ایفای نقش بازیگر مرد شد.
کامبربچ در 2004 سال بعد، در سریال های تلویزیونی Nathan Barley، To the Ends of the Earth و Broken News ظاهر شد. در تاریخ 16 مارچ 2005 و 19 می 2005 با بازی در نقش تسمن در نمایش هدا گبلر به ترتیب در تئاتر المیدا و تئاتر دوک یورک به صحنه ی تئاتر بازگشت. کامبربچ به خاطر ایفای این نقش نامزد دریافت جایزه ی Olivier برای بهترین اجرا در نقش مکمل شد.
کامبربچ در (Amazing Grace) کامبربچ با بازی در فیلم Starter For 10 در سال 2006 وارد دنیای سینما شد. او در فیلم Amazing Grace نقش ویلیام پیت جوان را بر عهده گرفت که روایت تلاش طولانی مدت ویلیام ویلبرفورس برای منع برده داری در انگستان قرن هجدهمی است. پیت دوست و متحد سیاسی ویلبرفورس بود. کامبربچ با ایفای این نقش نامزد جایزه ی بهترین بازیگر تازه وارد انگلیسی از طرف London Film Critics Circle شد.
بندیکت کامبربچ و تام هاردی در فیلم تلویزیونی Stuart: A Life Backwards در سال 2007، در فیلم تاوان و سپس در کنار تام هاردی در فیلم تلویزیونی Stuart: A Life Backwards ظاهر شد. او دائم بین بازی در فیلم های سینمایی و تلویزیونی به کارهای خود تنوع می دهد. مثلا، او در سال 2008 هم در فیلم سینمایی The Other Boleyn Girl و هم در سریال تلویزیون آخرین دشمن نقش آفرینی کرد.
بندیکت کامبربچ در سریال آخرین دشمن او برای بازی در آخرین دشمن، نامزد دریافت جایزه ی Satellite برای بهترین بازیگر مرد در سریال یا فیلم تلویزیونی شد. سپس، کامبربچ در سریال مارپل: قتل آسان است و به دنبال آن در فیلم خلقت در سال 2009 ایفای نقش کرد. در همان سال، برای نقش جزئی اش در سریال جزیره ی کوچک نامزد دریافت جایزه ی بفتا برای بهترین نقش مکمل مرد شد.
بندیکت کامبربج در سریال شرلوک او در تاریخ 14 نوامبر 2010 با بازی در مونولوگ های کودکان – که با حضور ستاره های مطرح در این برنامه ی خیریه برگزار شد – به صحنه ی تئاتر بازگشت. در همان سال در فیلم های Burlesque Fairytales، Four Lions، Third Star و The Whistleblower ظاهر شد. در این سال، دو نمونه از مطرح ترین نقش هایش ونسان ونگوگ در فیلم تلویزیونی ونگوگ: نقاشی با کلمات و شرلوک هلمز در سریال شرلوک بودند. در سال 2012 این سریال موفق و مورد تحسین منتقدین به تلویزیون بازگشت و کامبربچ را به ستاره تبدیل کرد. او برای بازی در این سریال نامزد دریافت جایزه های بفتا، امی و Golden Globe در دسته بندی بهترین بازیگر در فیلم یا سریال تلویزیونی شده است.
بندیکت کامبربچ و جانی لی میلر در نمایش فرانکنشتاین در سال 2011، کامبربچ قبل از بازگشت به صحنه در فیلم های Tinker Tailor Soldier Spy، War Horse و Wreckers ظاهر شد. در فوریه ی 2011، در کنار جانی لی میلر به طور متناوب ایفای نقش ویکتور فرانکنشتاین و هیولایش در نمایش فرانکنشتاین با کارگردانی دنی بویل در تئاتر نشنال را بر عهده داشت. در آوریل 2012، کامبربچ به همراه میلر جایزه ی Olivier بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. در سال 2012 در سریال تلویزیونی Parade's End ظاهر شده است و برای ایفای این نقش نامزد دریافت جایزه ی امی 2013 برای بهترین بازیگر مرد در فیلم یا سریال تلویزیونی شده است.
بندیکت کامبربچ و ربکا هال در سریال تلویزونی "پایان رژه"
کامبربچ جزء گروه بازیگرانی بود که برای پنجاهمین سالگرد تئاتر رویال نشنال تئاتر در 2 نوامبر 2013 به روی صحنه رفت. او در نقش روزنکرتس در قسمت منتخب از نمایش نمایه ی روزنکرتس و گیلدنسترن مرده اند ظاهر شد. این نمایش در تئاتر نشنال در سال 1967 برای اولین بار اجرا شده بود. کارگردان این برنامه سِر نیکولاس هینتر بود و در کانال بی بی سی دو و سینماهای جهان پخش شد.
چهره های مختلف کامبربچ در سینما و تلویزیون (منبع) در سال 2013، کامبربچ برای سومین بار نقش شرلوک هلمز را بر عهده گرفت و سریال شرلوک در ژانویه ی سال 2014 در انگلستان به روی آنتن رفت.کامبربچ برای بازی در سومین قسمت از سومین سری سریال شرلوک امی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد در مینی سری یا فیلم تلویزیونی را از آن خود کرد. او همنچنین برای ششمین بار(و سومین بار برای بازی در نقش شرلوک) نامزد جایزه ی بفتای تلویزیونی شد، اما موفق به دریافت این جایزه نشد.
در 2013، کامبربچ در نقش خان نونین سینگ در فیلم استار ترک: به سوی تاریکی، جولین آسانژ در فیلم رکن پنجم، هابیت: ویرانی اسماوگ، 12 سال بردگی و آگوست: آسیج کاونتی ظاهر شد. فیلم 12 سال بردگی موفق به دریافت اسکار بهترین فیلم سال شد و کامبربچ به همراه سایر بازیگران و دست اتدرکاران فیلم برای دریافت این جایزه در مراسم اسکار 2014 حضور یافت. او همین طور در کنار جنیفر گارنر یکی از جوایز اسکار را به دریافت کننده ی این جایزه تقدیم کرد. در اواخر سال 2013 کامبربچ به همراه آدام اکلند، پاتریک مونرو (نویسنده و کارگردان)، تنظیم کننده ی صدا بن دیلن و مدیر تولید آدام سلوز شرکت تولید سانی مارچ را تاسیس کردند.اولین پروژه ی آنها فیلم کوتاه خواهش کوچک با بازی کامبربچ در نقش اصلی و نویسندگی و کارگردانی مونرو بود که از طریق جمع سپاری موفق به کسب 87000 پوند شده بود. این فیلم سی دقیقه ای 5 نوامبر 2013 برای فروش بین المللی در آیتیونز منتشر شد.
بندیکت کامبربچ در فیلم کوتاه خواهش کوچک در نوامبر 2014، فیلم "The Imitation Game" (بازی تقلید) با بازی کامبربچ در نقش ریاضی دان معروف انگلیسی آلن تورینگ اکران شد.تورینگ سرپرست گروهی بود که با رمزیابی از کد ENIGMA در اتمام جنگ جهانی دوم تاثیرگزار بود. از دیگر بازیگران مطرح که در این پروژه با کامبربچ همکاری کرده اند می توان از Keira Knightley نام برد. بازی او در نقش آلن تورینگ در فیلم بازی تقلید برای او نامزدی اسکار، گلدن گلوب، جوایز صنف بازیگران و بفتا برای بهترین بازیگر مرد در نقش اصلی را به آرمغان آورد.
کامبربچ و همسرش در مراسم اسکار سال 2015
کامبربچ همین طور در انیمیشن پنگوئن های ماداگاسکار تولید شرکت دریم ورکز که 26 نوامبر 2014 اکران شد صداپیشگی کرد. همچنین در دسامبر 2014، آخرین قسمت از سری فیلم های هابیت که کامبربچ در آن نقش اسماوگ و نکرومنسر را برعهده داشت اکران شد. برای ضبط موشن-کپچر فیلم های هابیت، با استفاده از سنسورهای حرکتی، از حالت های صورت و حرکات بدنی کامبربچ برای نشان دادن این دو نقش استفاده کردند.
بندیکت کامبربچ و مارتین فریمن در قسمت ویژه ی سریال شرلوک "عروس نفرت انگیز"
قسمت ویژه ی سریال شرلوک به نام "عروس نفرت انگیز" در ژانویه ی 2015 فیلم برداری و در اول ژانویه 2016 در تلویزیون و در برخی از سینماهای جهان پخش اکران شد. کامبربچ برای بار سوم برای بازی در نقش شرلوک نامزد دریافت جایزه ی امی شد. فیلم برداری فصل چهارم این سریال از بهار 2016 (1395 ) آغاز شد و در ژانویه ی 2017 به روی آنتن رفت.
بندیکت کامبربچ در فصل چهارم سریال شرلوک
از دیگر فعالیت های او در سال 2014 می توان به بازی در فیلم عشای سیاه (در کنار جانی دپ) در نقش بیلی بالجر نام برد. در ماه می 2014، فیلم "عشای سیاه" فیلم برداری و در سپتامبر 2015 توسط شرکت وارنر برادرز پخش شد.
بندیکت کامبربچ و جانی دپ در فیلم "عشای سیاه"
در آوریل 2014، بی بی سی اعلام کرد که کامبربچ نقش ریچارد سوم در فصل دوم سریال تلویزیونی "تاج توخالی: نبرد گل های سرخ" بازی خواهد کرد که اقتباس از نمایش نامه ی شکسپیر با همین نام است. این سری در پاییز 2014 ضبط شد و در بهار 2016 به مناسبت چهارصدمین سال بزرگداشت شکسپیر در انگلیس پخش شد.
بندیکت کامبربچ در نقش ریچارد سوم
کامبربچ تابستان گذشته در نقش هملت در تئاتر باربیکان لندن به صحنه ی تئاتر بازگشت. این تولید با کارگردانی لیندزی ترنر و تهیه کنندگی سونیا فریدمن به مدت دوازده هفته به روی صحنه رفت. این تئاتر یکی از پرفروش ترین برنامه های سال شد و بر طبق گزارش ها تقاضا برای تئاتر هملت از کنسرت بیانسه خواننده ی معروف هم بیشتر بود. این تئاتر همچنان در سینماهای جهان به نمایش درآمد و فروش قابل توجهی داشت. کامبربچ برای این نقش نامزد دریافت جایزه تئاتری الیویر شد.
بندیکت کامبربچ در نقش هملت
در آگوست 2014 اعلام شد که کامبربچ در نقش شیرخان در فیلم اقتباس شده از کتاب جنگل و در کنار بازیگرانی از جمله کریستن بیل و کیت بلانشت ظاهر خواهد شد. اکران این فیلم به سال 2018 موکول شده است. در دسامبر 2014، استودیو مارول تایید کرد که کامبربچ فیلم دکتر استرنج در نقش اصلی ایفای نقش خواهد کرد که این فیلم در 4 نوامبر 2016 اکران شد. در ادامه قراردادش با مارول، او قرار است در فیلم سینمایی "اونجرز: جنگ های بی نهایت" در کنار بازیگرانی مثل رابرت داوونی جونیور، مارک رافلو، کریس همزورث و دیگر قهرمانان مارول ایفای نقش کند. علاوه بر این، حضورش در فیلم "ثور: راگناروک" تایید شده است.
او در سال 2017 در نقش توماس ادیسون در فیلم "جنگ جریان" به سینماهای جهان باز خواهد گشت. او همین طور در سریال سفارش بی بی سی به نام "کودک در زمان" در نقش یک نویسنده ی ژانر کودکان که دخترش را از دست می دهد ظاهر خواهد شد.
از پروژه های آینده ی او می توان به صداپیشگی در انیمیشن "چطور گرینچ کریسمس را دزدید؟"، مینی سریال "پاتریک ملروز" و فیلم سینمایی "مردی در لباس راکرفلر" اشاره کرد.
بندیکت کامبربچ در نقش دکتر استرنج
فعالیت های رادیویی
در می سال 2009، در اقتباس رادیویی رمان Rumpole and the Penge Bungalow Murders اثر جان مورتیمر در نقش رامپل جوان ظاهر شد. کامبربچ در سری رادیویی بی بی سی "کابین فشار/خلبان" در نقش کاپیتان Martin Crieff نقش آفرینی می کند. کامبربچ همچنین در اقتباس رادیویی رمان Neverwhere اثر Neil Gaiman نقش فرشته ای به نام ایزلینگتون را بازی می کند. در اگوست 2014، او اولین نسخه ی کتاب گویا ی خلاصه نشده ی کتاب The Spire اثر ویلیام گلدینگ را ضبط کرد. فعالیت های دیگر
کامبربچ کتاب های صوتی متعددی از جمله: The Tempest, The Making of Music, Death in a White Tie, Artists in Crime, and Sherlock Holmes: The Rediscovered Railway Mysteries and Other Stories را روخوانی کرده است. از صدای او همچنین برای تبلیغات شرکت های مهمی مثل جگوار، سونی، پیمز و گوگل پلاس استفاده شده است. به سفارش بی بی سی در فیلم کوتاهی از تاریخچه ی شهر لندن که قبل از افتتاحیه ی مراسم المپیک 2012 پخش شد ایفای نقش کرد. او همچنین در فستیوال موسیقی چلتنهام که در جولای 2012 برگزار شد حضور داشت و با همراهی نوازنده ی پیانو قطعه هایی از شعر هایی از دوران جنگ جهانی اول خواند. در اکتبر 2012 برای فستیوال ادبیات چلتنهام درمورد شرلوک و پایان رژه گفت و گو کرد. زندگی شخصی
کامبربچ در کنار همسرش سوفی هانتر-فینال ویمبلدون مردان 2016 او در مارس 2011 از شریک دوازده ساله خود اولیویا پوله جدا شد اما این رویداد زندگی حرفه ای او را مختل نکرد. بعد از موفقیت های سال 2011، زندگی حرفه ای او هر روز مستحمکم تر از روز قبل می شود. پنج نوامبر 2014، اخبار نامزدی کامبربچ با سوفی هانتر، کارگردان تئاتر و اپرا در قسمت آگهی ازدواج روزنامه ی تایمز چاپ شد. در14 فوریه ی 2015، کامبربچ و هانتر در کلیسای سن پیتر و سن پل جزیره ی وایت که قدمت آن به قرن 12 میلادی برمی گردد ازدواج کردند. آنها صاحب دو فرزند به نام های کریستوفر کارلتون و هَل اُودن هستند. کامبربچ به خاطر خدماتش به امور خیریه و هنرهای نمایشی درجه ی فرمانده ی رتبه ی امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد. ترجمه و جمع آوری مطالب از مهرناز عکس: سایت غیر رسمی بندیکت کامبربچ بیوگرافی: ویکی پدیا، آی اِم دی بی، Biography Channel
جریان شرلوک ادامه دارد اما تهیه کننده های سریال در جلسه ی امروز کامیک کان از آشکار کردن چگونگی این جریان یا برنامه ریزی برای فصل پنج امتناع کردند. سو ورچو تهیه کننده به اتاقی مملو از جمعیت در سالن اجتماعات سن دیگو گفت: "در حال حاضر مشغول پروژه ای در لندن هستیم" . استیون موفات تهیه کننده ی دیگر و گرداننده ی "بازنشسته" ی دکتر هو با لبخند اضافه کرد "جوابی برای این سوال [آیا شرلوک در قالب های دیگری به جز سریال تلویزیونی و کتاب مصور ادامه خواهد داشت؟] داریم ولی نمی گویم چه هست"
فصل چهار با بازی بندیکت کامبربچ و مارتین فریمن که در اوایل امسال بعد از فاصله ی سه ساله از فصل سه پخش شد. موفات که اغلب مشغول طفره رفتن است اشاره ی اکید به ساخت قسمت دیگری از اقتباس بی بی سی از داستان های کاراگاهی آرتور کانن دویل کرد - اما آن طور که می گوید اصلا از زمان دقیق ساخت خبر ندارد.
موفات گفت "فرض من بر این است که وقتی کاسبی همه کساد شد، بالاخره همگی دوباره جمع می شویم و می سازیم . ما به دوران اوج خود برمی گردیم به زمانی که همه دوستمان داشتند." این گفته ی موفات باعث خنده ی حضار در اتاق 5 آ.ب. کامیک کان سن دیگو شد. "همه ی گزینه ها ی ممکن روی میز است" موفات با جدیت بیشتری در حین پنل صحبت کرد که در واقع در مورد کتاب های مصور شرلوک بود. او در مورد بازیگر و نویسنده ی دیگر سریال مارک گیتیس و کامبربچ و فریمن که هم اکنون حضور پررنگی در دنیای مارول دارند گفت: "ما در موردش صحبت نکردیم"
موفات در مورد سریال تایم لردها گفت: "من در حال حاضر مشغول تمام کردن کارم در دکتر هو هستم و صرفا درگیر آن هستم." او و دکتر دوازدهم، پیتر کاپالدی، بعد از قسمت ویژه ی کریسمسی از این سریال خداحافظی خواهند کرد.
ترجمه از بیکر استریت دانلود از مدیافایر: 1 گیگابایت
03:37:00
عیدی دیگه ما برای علاقه مندان تئاتر و بندیکت کامبربچ، دانلود نمایش کامل هملته. این نمایش سال گذشته در دوره ای چهار ماهه از تیرماه تا آبان در تئاتر باربیکان اجرا شد و همچنین در سینماهای جهان اکران شد. بسیار نمایش جالبیه و بازی بندیکت کامبربچ در این نقش واقعا دیدنیست. برای دوستانی که با نمایش نامه ی هملت آشنا نیستند خلاصه ی نمایش رو می تونند در ادامه ی مطلب بخوانند.
خلاصه ی نمایش هملت
کلادیوس: پادشاه دانمارک و عموی هملت
هملت: پسر شاه سابق، و برادرزادهٔ پادشاه کنونی
گرترود: ملکه دانمارک، و مادر هملت
پولونیوس: لرد چمبرلین
اوفلیا: دختر پولونیوس و معشوقهٔ هملت
هوراشیو: دوست هملت
لایریتس: پسر پولونیوس
کورنلیوس، روزنکرانس، گیلدسترن: دوستان هملت
مارسلوس: افسر
برناردو: افسر
فرانسیسکو: سرباز
رینالدو: خادم پولونیوس
شبح: پدر هملت
فورتینبراس: شاهزاده نروژ
گروه بازیگران دورهگرد
دانمارک ،قرن پانزدهم، هملت شاهزاده ی دانمارک باشنیدن خبرمرگ پدرش به کاخ پادشاهی می آید و می بیند عمویش کلادیوس برتخت نشسته و بدون کوچکترین احترامی به آداب ورسوم ،بامادرش-ملکه گرترود-نیز ازدواج کرده است.هملت از این اوضاع برآشفت و بدگمان شد.تا اینکه یک شب خواب دید روح پدر به هملت می گوید که گلادیوس او را از طریق چکاندن زهر در گوشش به وقت خواب کشته است.و درخواست انتقام می کند. هملت قول می دهد از دستور او اطاعت کند.
با ورود دسته ای بازیگر دوره گرد،هملت برای اطمینان از درستی سخنان روح و شبح پدر،از آنها می خواهد نمایشنامه ای به نام قتل گوندزاگا را درحضور شاه به روی صحنه بیاورند.موضوع این نمایش نامه ،به گونه ای باز آفرینی جنایت کلادیوس است.وداستانش به ماجرای کشته شدن شاهی به دست برادرش مربوط می شود..شاه به هنگام تماشای نمایش آنچنان دچار آشفتگی می شود که مجبور به ترک تالار نمایش می شود.این عکس العمل کلادیوس به نمایش ،جرم اورا بطور حتم ثابت می کند.
هملت پس ازاین ماجرا،بی درنگ پیش مادرش می رود و به زودی صدای نزاع مادر و پسر اوج می گیرد و هملت به مادرش اعتراف می کند که چقدر از وی متنفر است.و وقتی سایه ای را در پرده ی اتاق می بیند و چون تصور می کند که شاه درپشت پرده گوش ایستاده است ،شمشیررا می کشد ودر پرده های سنگین فرو می برد.ولی پولونیوس –پدر اوفلیا معشوقه ی هملت – که درپشت پرده پنهان شده به جای کلادیوس به اشتباه کشته می شود. كلادیوس که تصمیم به نابودی هملت گرفته ولی نمی خواهد آن را آشکارکند او را به انگلستان می فرستد.دراین سفردو دوست دوران تحصیل او به نام های روزنکرانتس و گیلدنسترن نیز همراه هملت اعزام شده اند. اینان نامه هایی مبنی بر حکم قتل شاهزاده را با خود دارند اما با عوض شدن نامه ها به جای هملت این دو نفرکشته می شوند.
دراین اوضاع لائرتس پسر پولونیوس برای انتقام پدر به دنبال هملت است هم چنین اوفلیا که ازکشته شدن پدرش به دست محبوب ازشدت غم و اندوه دیوانه شده ،پس از آنکه چندگل از کرانه رود می چیند خود را در آب می افکند و غرق می شود.هملت پس ازاینکه متوجه توطئه ی قتل خودش می شود،به دانمارک برمی گردد. کلادیوس در ظاهرمی خواهد هملت ولائرتس را آشتی دهد، به خواهش او هردو موافقت می کنند که برای سنجیدن خود، نه دریک دوئل بلکه درمبارزه ای نمادین شرکت کنند تا به داستان غم انگیز پایان داده شود. اما به لائرتس شمشیری می دهند که نوکش به زهر کشنده آغشته است. درطول این مبارزه ی تن به تن کلادیوس جامی زهرآلود به هملت می دهد،ولی گرترود بی خبر ،جام راسرمی کشدومی میرد. سپس هملت زخمی می شود، اما پیش ازمرگ، لائرتس را زخمی کشنده می زند.هملت ولائرتس هردو مجروح شده اند و می دانندکه مرگشان حتمی است ،پس درپایان هردو بسوی کلادیوس حمله می برند واوراازپای در می آورند.
قسمتی ازنثر شاعرانه ی داستان دربخش پایانی آن : "بزرگترین قیصرها دیگرجز اندکی خاکستر نیست ،و آنکه به لرزه در می آورد اکنون به درد کمترین کارها می خورد، به درد اینکه سوراخی را بدو مسدود کنند تا بادز مستانی به درون نوزد!"
بی بی سی دو در اعلامه ایی جدید اذهان داشته که قرار است تاتر هملت اثر ویلیام شکسپیر را که با بازی تکرار نشدنی، اندرو اسکات تولید شده است را، پخش کند. کارگردان این تئاتر کسی نیستد جز رابرت ایک (Robert-Icke) که در کارنامه خود، کارگردانی تاتر هایی مانند”دایی وانیا” اثر آنتون چخوف ، ”رومو و ژولیت” اثر ویلیام شکسپیر و... را دارا م باشد که عموم این نمایشات، در تاتر Almeida تولید شده است.
به غیر از اسکات ،بازیگران مطرح دیگری همچون: "Angus Wright" از سریال peep show"” "Jessica Brown Findlay" از سریال "Downton Abbey" Juliet Stevenson"" از سریال Accused"" در این نمایش حضور دارند.
رابرت ایک (کارگردان مجموعه) نیز اشاره کرده است که: این نمایش حتما لذت بخش خواهد بود چون با ستارگان و نخبگانی در حال مشارکت و بازی کردن هستم که مانند آهن ربا ،مخاطب را به خوشان جذب می کنند. و این نمایش بسیار چالش برانگیز خواهد بود زیرا این نمایش باید مردمان سرتاسر کشور و جهان را راضی و خشنود نگه دارد. انگیزه ما همین خواهد بود و در پی ایجاد یک نمایش خوب هستیم.
پاتریک هلند- کنترل کننده برنامه های بی بی سی- می گوید: اندرو اسکات در هملت یک بازی معرکه و لرزاننده ایی را ایفا می کند. بازی کردن و حرکاتش جوری ایست که همه محو بازیش می شوند و کلمات و حرکات با بازی او معنا جدیدی پیدا می کند.انگار این اولین تئاتر تاریخ است که همه از آن شگفت زده شده اند. اسکات ،جای در قدم های یکی دیگر از هم بازی هایش در شرلوک گذاشته است . بندیکت کامبربچ دو سال پیش در نمایش هملت ایفا نقشی را داشته است 6 ژانویه، زادروز شخصیت شرلوک هلمز عزیز را به تمامی شرلوکی ها تبریک میگوییم.
تیم بیکر استریت
نوید فرخی/ مترجم داستان های شرلوک هولمز، پژوهشگر ادبیات کاراگاهی آدرس ایمیل: Navid.Farrokhi@aut.ac.ir آدرس اینستاگرام: sirnavidpersian
آقای شرلوک هولمز شرلوک هولمز، یکی از بزرگترین شخصیت های تاریخ ادبیات، مخلوقِ نویسنده اسکاتلندی دکتر آرتور کانن دویل است. دایره المعارف داستان های پلیسی او را "بزرگترین کاراگاه در عرصه ادبیات" و "شاید سرشناس ترین مخلوق ادبی تمام اعصار" قلمداد می کند. اما چه چیز او را تا این اندازه منحصر به فرد کرده و به چه دلیل عمر او برخلاف بسیاری از مخلوقات ادبی، تا این اندازه طولانی بوده است؟ هنوز هم اقتباس های ادبی و سینمایی، تلوزیونی، رادیویی و ... تازه ای از ماجراهای او تولید می شود. داستان "شرلوک هولمز در ماجرای اسرارآمیز برای جان وینسنت هاردن" که توسط اینجانب ترجمه شد، از اقتباس هایی جدیدی بود که دهه ها پس از مرگ نویسنده اصلی به چاپ رسید. یا کمیک های شرلوک هولمز در درنده باسکرویل که بنده با همکاری دوستم میلاد روحی در مجله سرنخ منتشر کردیم، نشان داد که حتی از یک داستان شناخته شده هم هنوز می توان آثار نویی را تولید کرد که برای مخاطبان جالب توجه باشد.
چهار دلیل اصلی که شرلوک هولمز بهترین کاراگاه است! · هولمز در علم استنتاج به کمال رسیده، مثلا فقط با دیدن گِل و لای روی شلوارتان می تواند بگوید از کجا آمده اید. · هولمز اطلاعات تاریخی و قانونی بسیار بالایی دارد و مجرمان سابقه دار را از روی خراش ها و زخم های قدیمی می شناسد. · هولمز استاد تغییر چهره است، و بارها با گریم های مختلف موفق شده دست تبهکاران را رو کند. · او وقایع نگار شخصی خودش یعنی واتسن را دارد که در بیشتر پرونده ها او را دنبال می کند و بارها به کمکش می آید! نقل و قول هایی از شرلوک هولمز · «اسم من شرلوک هولمز است و شغلم دانستن چیزهایی است که سایر مردم نمی دانند!» · «واتسن، تو می بینی، اما دقت نمی کنی!» · «وقتی غیرممکن ها را کنار بگذاریم، هرچه که باقی ماند، هرچه قدر هم غیرمتعارف باید صحیح باشد.» · «چیزی را که مردی بتواند اختراع کند، دیگری می تواند کشف کند.» · «من به خاطر ماهیت خود بازی است که بازی می کنم!» · «زندگی از هر چیزی که ذهن انسان در موردش ساخته، بی نهایت عجیب و غریب تر است.» · « یادگیری هیچوقت پایان ندارد. یادگیری یک فرایند بی انتهاست و این یک پرونده آموزنده است.» · «اشتباه بزرگی است که بدون داشتن تمام مدارک، نظریه پردازی کنیم. این کار، روی قضاوت مان اثر می گذارد.» · «من بارها اولین برداشتم از شخصیت والدین را با مطالعه فرزندان شان استنتاج کرده ام.» · «هر حقیقتی، بهتر از تردید و بلاتکلیفی است.» · «اطلاعات، اطلاعات، اطلاعات! من نمی توانم بدون خاک رُس، آجر بسازم.» · «کوچکترین چیزها، قطعا مهمترین ها هستند!» · «و شناخت نیات زن ها به شدت سخت است... جزئی ترین حرکت آنها می تواند چندین جلد معنا پشت سرش باشد!»
عیوب شرلوک هولمز هیچ کس کامل نیست. شرلوک هولمز، کاراگاهی بزرگ است که به کارش علاقه دارد، اما بی خطا نیست. او در رمان نقشی ز خون(Study in scarlet)، برخی از نقاط ضعف خود را می پذیرد«من گهگاهی دچار افسردگی می شوم، و نهایتا طی روزهایی دهانم را باز نمی کنم. وقتی این کار را می کنم، نباید فکر کنی که رنجیده ام. فقط تنهایم بگذار، و خودم به زودی خوب می شوم!» هولمز پیپ می کشد، اما دکتر واتسن آن را یک نقطه ضعف به حساب نمی آورد، شاید چون دکتر واتسن نازنین هم خود اهل دود و دم است. ضمن اینکه در آن دوره زمانه بیشتر مردها سیگار می کشیدند و به نوعی سیگار نماد مردانگی به حساب می آمد و هنوز تبلیغات متحد و یکپارچه بین المللی علیه دخانیات آغاز نشده بود. با اینحال چیزی که دکتر واتسن به آن اعتراض می کند، عادت هولمز در استفاده از کوکائین و مورفین است. هولمز اغلب در اوقات بیکاری و زمانی که پرونده های جالبی در دستش نیست، در مصرف این مواد زیاده روی می کند. در خلال زمان به نظر می رسد هولمز از اعتیادش کاسته است. هولمز ضمنا قدری خودبین و متکبر است، گرچه از جهاتی حق هم دارد. قدرت استنتاج او، دکتر واتسن و پلیس ها را بارها سردرگم و گیج می کند. او مخفیانه از اینکه بخاطر تیزهوشی اش مورد تشویق قرار گیرد، بدش نمی آید، اما چه کسی را می توان پیدا کرد که اینطور نباشد؟ برای دکتر واتسن شاید از همه بدتر این است که شرلوک هولمز یک هم اتاقی نامرتب و بی نظم است. سری گرانادا؛ جرمی برت در نقش شرلوک هولمز
بسیاری در جهان (و حتی توی همین ایران از نسل قدیم)، باسیل راثبون را بهترین شرلوک هولمز می دانند. از دیدگاه هواداران حرفه ای تر (افرادی از انجمن های تخصصی شرلوک هولمز)، باسیل راثبون، "شرلوک هولمزِ کامل" یا "شرلوک هولمزِ نهایی" است. او نزدیک ترین تصویر ادبی از این کاراکتر را به نمایش درآورده است. در عین حال، همانها جرمی برت را به منزله کسی می شناسند که "شرلوک هولمز" سرآرتور کانن دویل را ارتقا داده است! بی شک هر دوی آنها بازیگران عالی در نقش هولمز بودند، اما جرمی برت است که به این کاراکتر عمق بخشید. اگر شما هم از هوادران پر و پا قرص هولمز هستید، بدانید و آگاه باشید که سری تلوزیونی گرانادا ارزش تماشا را دارد. بازی جرمی برت فوق العاده است، هر چند در برخی قسمت ها جلوه های ویژه پایینی شاهد خواهید بود.
تنها کاراکتری که در اقتباس های سینمایی و تلوزیونی با شرلوک هولمز قابل قیاس است، کُنت دراکولا مخلوق برام استوکر است. بیش از صد بازیگر تاکنون در نقش هولمز بازی کرده اند. در بین بازیگران جدید، اقتباس کانال بی بی سی بیش از بقیه، توجهات را معطوف خود کرده است. بندیکت کامبربچ، نوجوانان و جوانان بسیاری را با هولمز آشنا کرد گرچه در انجمن های شرلوکی، انتقادهایی هم به این سریال وارد می کنند.
هولمز و واتسن «خوب، واتسن، جنس لطیف در تخصص توست!»
هولمز به غیر از پرونده هایی که شاکی شان، زن است به نظر چندان تعامل و حتی گرایشی از نوع معمول به بانوان ندارد. عده ای معتقدند هولمز به کلی فاقد ارتباطات عاطفی از نوع بشری است، و عده ای دیگر هم معتقدند او مسائل عاطفی را عامل حواس پرتی در پرونده هایی می داند که باید حل کند! با اینحال تنها یک زن است که توجه هولمز را به شکلی استثنایی به خود جلب کرده است: آیرین آدلر؛ زنی که در ماجرای رسوایی در بوهم، به هولمز رودست می زند و در آخر، هولمز عکس وی را از شاه بوهم می گیرد. به گفته واتسن، هولمز همیشه آدلر را "آن زن" خطاب می کند. در سریال شرلوک هولمز گرانادا(با هنرنمایی جرمی برت)، در اپیزود استاد باجگیری (که براساس ماجرای چارلز آگووستوس میلورتون نوشته شده) تبهکاری داریم که کارش اخاذی از زنان و مردان ثروتمند است. میلورتون نامه های عاشقانه قدیمی زنی به نام اوا بلکول را به نحوی به چنگ آورده که به دوران جوانی یا در واقع جاهلیت این زن بر می گردد! افشای این نامه ها می تواند زندگی آینده او را خراب کند. میلورتون او را تهدید می کند که نامه ها را به نامزدش نشان خواهد داد، مگر اینکه هفت هزار پوند مبلغ به او بدهد. اما عملکرد هولمز در اینجا قابل توجه است! او خودش را جای لوله کش معرفی می کند و به منزل میلورتون می رود. در اپیزود تلوزیونی (و داستان اصلی)، هولمز خودش را علاقه مند به پیشخدمت نشان می دهد، و فقط برای کسب اطلاعات بیشتر با او نامزد می شود! در داستان البته فقط این را از زبان هولمز می شنویم، اما در اپیزود تلوزیونی، ارتباط آنها و حتی ابراز علاقه هولمز نمایش داده می شود و هولمز خود را فردی عاشق پیشه جلوه می دهد که در حقیقت حُقه ای بیش نیست!
تکرار می کنم! پنج قاعده روتین معماهای شرلوک هولمز: · پلیس همیشه اشتباه می کند! · اولین حدس دکتر واتسن اشتباه است! · شک برانگیزترین مظنون همیشه بی گناه است · اگر مردی به قتل برسد، این شانس وجود دارد که حقش بوده! · وقتی مظنون دستگیر شود، در نهایت خودش به همه چیز اعتراف می کند حقایق جالب · طرفداران شرلوک هولمز بارها این جمله را شنیده اند «پیش پا افتاده است، واتسن عزیز[1].» با اینحال شرلوک هرگز چنین جمله ای را نگفته! البته او درجایی گفته "پیش پا افتاده است." و در جای دیگری هم گفته "واتسن عزیز!" اما ترکیب این دو، تنها ساخته و پرداخته آثار سینمایی و تلوزیونی است. · برخلاف شرلوک هولمز که فردی به شدت منطق گراست، خالق شرلوک هولمز یعنی سرآرتور کانن دویل، به جن و پری و روح گرایی معتقد بود. · شرلوک هولمز برادر بزرگتری به نام مایکرافت دارد که هفت سال از او بزرگتر است. مایکرافت حتی از شرلوک هم زرنگ تر است. او برای دولت بریتانیا کار می کند و حرف او در بسیاری مواقع تعیین کننده است. مایکرافت از موهبت ذهنی بیشتری از هولمز برخوردار است اما انرژی کمتری دارد و ترجیح می دهد وقتش را بیشتر در کلوب عجیب و غریب دیوژن بگذراند. · در داستان مترجم یونانی، هولمز ادعا می کند دایی بزرگش، ورنت، هنرمند نقاش فرانسوی است. · منزل شماره 221 در خیابان بیکر لندن، شناخته شده ترین آدرس جهان است و در حال حاضر موزه شرلوک هولمز در این نقطه واقع است. در طبقه پایین این موزه، اقلام مورد استفاده هولمز مثل ذره بین و پیپ و چاروق ایرانی یا کلاه شکاری و پالتو و وسایل عهدویکتوریایی بفروش می رسد. می توانید به آدرس سایت این موزه، http://www.sherlock-holmes.co.uk مراجعه کنید. نگارنده در سال 89، در مسابقه این سایت شرکت کردم و صد پوند تخفیف برای خرید از طبقه پایین این موزه برنده شدم!
سلام! هرکول پوآرو برای مدت کوتاهی برگشته ! شرمنده اونقدر وقت نداشتم که خوب بگردم ولی امیدوارم از این کمیک ها خوشتون بیاد!
فنون استاد شرلوک هولمز
از کدام تکنیکهای مُدرن جُرم شناسی در سریال شرلوک استفاده میشود؟
نوید فرخی/ مجله ی دانستنیها – پرونده ی جلد شماره 199
جهت مطالعه مقاله به ادامه مطلب مراجعه کنید. سر آرتورکانن دویل، نویسنده داستانهای کارآگاهی است. مخلوق او، شرلوک هولمز صرف نظر ازینکه جانی تازه به ادبیات کاراگاهی بخشید، از بابت اثرگذاریاش بر علم جُرم شناسی نیز شناخته میشود. میزان این اثرگذاری تا اندازهای بوده که شرلوک هولمز، کارآگاه بزرگ عالم ادبیات، به عضویت افتخاری انجمن سلطنتی شیمی بریتانیا در میآید. هولمز در داستانهای اصلی از متدهایی مانند انگشت نگاری و تعقیب ردپا، رمزنویسی و ... استفاده میکند؛ آن هم در زمانی که استفاده از این روشها حتی در بسیاری از نقاط دنیا نیز مرسوم نبودند. انگشتنگاری عملا در سالی مورد استفاده اسکاتلندیارد قرار گرفت که داستان «درنده خاندان باسکرویل» در مجله استرند به چاپ رسید. با گذشت بیش از 120 سال از اولین حضور شرلوک هولمز در داستانهای دویل، سریال تلوزیونی شرلوک کانال بیبیسی همچنان از تکنیکهای واقعی در حوزه جُرم شناسی استفاده میکند. گرچه هولمز از شماری از متدهای مدرن استفاده میکند، اما این بهره مندی از علم استنتاج و دقت به جزییات است که همچنان او را بزرگترین کاراگاه جهان میکند. در حالی که بسیاری از تکنیکهای هولمزِ داستانی دیگر در عصر حاضر چندان پیشرو و درجه یک به نظر نمیرسند، کاراکتر شرلوک در سریال کانال بیبیسی همچنان در این زمینه از سایر همکارانش و همچنین از زمان و مکان حاضر جلوتر است. هولمز ضمنا میتواند از روی مشاهداتش به نتایجی دست یابد که دیگران به سادگی نمیتوانند. علم جُرم شناسی از عهد ویکتوریا (که داستانهای هولمز در آن دوره نوشته شدهاند) تاکنون بسیار تغییر کرده است. بی تردید در آن دوره، شرلوک هولمز یکی از مدرنترین مردان عصر به شمار میرفت. اما آیا شرلوک عصر حاضر هم به همین اندازه مدرن است؟ شرلوک قرن بیست و یکمی به یک کامپیوتر شباهت دارد و از ابزارهای نوین علمی هم زیاد استفاده میکند! کبودی پس از مرگ(Post Mortem Bruising) شرلوک مدرن، تحقیقات منحصربهفرد خودش را در رابطه با بدن انسان انجام میدهد. او در این زمینه یک صاحب نظر و کارشناس است. تحقیقات او در مورد واکنشهای بدن انسان پس از مرگ یک مورد از این قبیل آزمایشات به شمار میرود. شرلوک معتقد است ویژگیها و واکنشهای روی جسد نیز میتواند در یک سلسله تحقیقات، به عنوان یک سرنخ یا مدرک مورد استفاده قرار بگیرند. در اپیزود پرونده صورتی«A Study in Pink» ما برای اولین بار، کاراکتر هولمز(بندیکت کامبربچ Benedict Cumberbatch) را در حال انجام کار عجیبی میبینیم. او در صحنهی مورد اشاره، با نوعی شلاق، ضرباتی را به تن یک جسد وارد میکند. سپس از مالی هوپر (لوئیس بریلی Louise Brealey) که آسیب شناس پلیس است و در این سریال گهگاه به کمک هولمز میآید، میپرسد شکل کبودی پس از برخورد ضربات چگونه بوده است. به باور هولمز، همین مسئله میتواند بی گناهی مَردی را ثابت کند. تحقیقات در رابطه با کبودیهای روی جسد، در جُرم شناسی دارای اهمیت زیادی است زیرا جای کبودیهایی که قبل از مرگ بوجود آمده و آن دسته آثاری که پس از حمل جسد بوجود آمدهاند فرق دارند و در تحقیقات جنایی امکان دارد بسیار معنادار باشند. کبودی پس از مرگ موضوعی است که جُرم شناسان همچنان در مورد آن تحقیق و پژوهش انجام میدهند. نکته جالب توجه در مورد شرلوک این است که صرفا به کشفیات محققان و پژوهشگران دیگر اکتفا نمیکند و در غالب مواقع خود نیز دست به کار میشود.
رمزنگاری(Cryptography) رمزنگاری یکی از تکنیکهای قدیمی است که با هدف حفط امنیت در ارسال اطلاعات مورد استفاده قرار میگیرد. معمولا فرستنده، اطلاعات را به طریقی (برمبنای نماد یا براساس اصول ریاضی، یا هرگونه اصول توافقی میان فرستنده و گیرنده) رمزگذاری و سپس ارسال میکند. آنگاه تنها شخصی که از الگوریتم مطلع است قادر به رمزگشایی آن خواهد بود. شرلوک مدرن(مانند شرلوک کلاسیک) در بسیاری از مواقع با استفاده از رمزگشایی پیامها موفق به حل پروندهها میشود. این روش را در اپیزود بانکدار نابینا «The Blind Banker» میبینیم. همچنین در اپیزود نعش کش خالی(The Empty Hearse) نوعی کدگذاری است که به شرلوک سرنخ کافی برای نجات جان واتسن(مارتین فریمن Martin Freeman) را میدهد. سالهاست که برای حل پروندهها از علوم رمزنگاری استفاده میشود(نیازی به ذکر نیست که بحث رمزگذاری در علوم کامپیوتر نیز بسیار داغ است). در داستان کوتاه مردان رقصان(Dancing Men)، شرلوک کلاسیک نهایتا با رمزگشایی از همین نمادهای رمزگذاری شده موفق میشود معما را حل کند. در بین پروندههای واقعی، شاید مشهورترین پروندهای که بحث رمز و نمادشناسی در آن دخیل بوده، پرونده زودیاک قاتل است. این فرد در خلال دهه شصت و هفتاد میلادی (چهل و پنجاه شمسی)دست کم پنج نفر را به قتل رساند و گفته میشود چهار نوشته رمزی را از خود باقی گذاشت که تنها یکی از آنها رمزگشایی شده است. جنایات رمزآلود زودیاک تاکنون دست مایه تولید آثار سینمایی بسیاری گردیده است.
گَرده شناسی(Palynology) به علم مطالعه گرده و غبار، گَردهشناسی گفته میشود. موقعیت و ویژگیهای این ذرات به متخصص گردهشناس امکان تشخیص ویژگیهای زیستی و منشأ وجود آن ذرات را میدهد. علم گَردهشناسی مخصوصا در زمینه تحقیق در مورد اشیای باستانی یا مطالعات زمین شناسی میتواند بسیار مفید باشد. در عین حال این گَردهها، گاهی هم میتوانند در تحقیقات کاراگاهی به کمک نیروهای پلیس بیایند. ازاینرو در یکی از اولین اَعمال انجام شده در صحنههای جنایت، دورتادور محل وقوع جرم را قرنطینه میکنند تا در حد امکان چیزی تغییر نکند یا جابجا نشود. در اپیزود بازی بزرگ(The Great Game)، شرلوک با ذره بینش گردههای تهنشین شده در کفشی را تجزیه و تحلیل میکند. در واقع، دانش او از گَرده شناسی است که کمک میکند تا گردهی موجود در ته کفش را تشخیص دهد و سپس با تعیین محل اصلی این گردهها در ساسکس، زنجیره استنتاج شکل دهد و در جلوتر صاحب کفش را شناسایی کند. همچنین در بین پروندههای واقعی، جسد زنی که در سال 1976 میلادی (1354 شمسی) در بالتیمور آمریکا پیدا شده بود، پس از حدودا چهل سال به پیشنهاد یک متخصص گردهشناس و به کمک علم گَردهشناسی شناسایی شد.
اصل اثرگذاری و مبادلهی لوکارد(Locard’s Principle and Impressions) برطبق اصل مبادلهی لوکارد، هرگاه دو شی با هم تماس داشته باشند، بین آنها انتقالاتی صورت میگیرد. به عبارت دیگر، هر تماسی ردی بر جای میگذارد. دکتر ادموند لوکارد در سال 1910 میلادی(1288 شمسی) در لیون فرانسه اولین آزمایشگاه کشف جرم را برپا کرد. ازقضا در بین فرانسویها، دکتر ادموند لوکارد مبدع اصل مبادلهی لوکارد را به عنوان شرلوک هولمز فرانسه میشناسند! براساس اصل مبادلهی لوکارد، مجرمان محققا در محل وقوع جرم آثاری را از خود به جای میگذارند و اگر در آنجا سرنخی کشف نشد، پیش از آنکه این مسئله را به حساب فقدان سرنخ بگذاریم، باید آن را به حساب ناکارآمدی نیروهای رسمی یا کمبود امکانات گذاشت! بخصوص در عصر حاضر که فناوریهای تشخیص و پردازش در قیاس با گذشته به بلوغ رسیده است، بیش از پیش میتوان از اصل اثرگذاری استفاده کرد. در پی چنین تبادل ردی، میان کفش و زمین زیرین آن، شرلوک با بهره از اصل لوکارد، از نمونه خاک زیر کفش در صحنه آدمربایی در اپیزود آبشار رایشنباخ (The Reichenbach Fall) استفاده میکند. او سپس با انجام آزمایشهای شیمیایی موفق میشود ذرات آجر، گچ، گیاه، قیر و باکتری های تحریک کننده رشد گیاه یا PGPR (polyglycerol polyricinoleate) –عنصری که در شکلات یافت میشود- را شناسایی کند. علاوه بر این شرلوک با استفاده از همین ردپا، به قد، سایز کفش و نحوه راه رفتن فرد نیز میرسد. تجزیه و تحلیل رد کفش غالبا نقش مهمی را در پروندههای جرائم ایفا میکند. از جمله مهمترین این پروندهها میتواند به ماجرای او.جی. سیمپسون (O. J. Simpson) بازیکن فوتبالیست و هنرپیشه آمریکایی اشاره کرد که در سال ۱۹۹۴ میلادی(1372 شمسی) متهم به قتل عمد همسر سابقش، نیکول سیمپسون، و مردی به نام ران گلدمن شد اما در دادگاه تبرئه گردید.
سِرُم شناسی (Serology) به مطالعه سِرُم خون و سایر مایعات بدن سرمشناسی میگویند. در بسیاری از آزمایشهای سرمشناسی در عوض جستجوی عامل بیماریزا در بدن، به پاسخ اختصاصیِ بدن به آن عامل بیماریزا پرداخته میشود. در زمان نگارش داستانهای اصلی شرلوک هولمز در عهد ویکتوریا، مطالعات خون شناسی و تحقیقات در این رابطه، به اندازه امروز پیشرفت نداشت و کمتر از آن به عنوان یک روش علمی در داستانهای اصلی استفاده میشد. اما شرلوک عصر حاضر، با انجام آزمایش بیوشیمی بر روی نمونه خون در اپیزود بازی بزرگ، تعیین میکند که خون پیشتر فریزر شده بود، و بنابراین خونریزی، علت مرگ نیست. وقتی خون فریز میشود، گلبولهای قرمز تجزیه یا منهدم میگردند؛ فرایندی که به خونکافت یا همولیز(hemolysis) مشهور است. سپس نمونه خون ذوب شده(از حالت فریزری) به دلیل از دست دادن محتوای گلبولیاش، به رنگ قرمز روشن(قرمز گیلاسی) در میآید. نمونه خون جدید به دلیل فقدان گلبولهای قرمز ضمنا شفافتر میشود. با وجود این علامت شهودی، شرلوک در اپیزود بازی بزرگ نتوانست صرفا با نگاه به نمونه خون تشخیص دهد که فریز شده است یا خیر و آن را آزمایش میکروسکوپی کرد. سپس احتمالا خون را آماده کرد تا با استفاده از یک مایع cryoprotectant (ماده شیمیایی که آسیب سلولی را در طی انجماد و یخ گشایی میکاهد) مانند گلیسرول(glycerol) از آن نگهداری کند. میکروسکوپی که شرلوک از آنها استفاده میکند نیز جالب توجه است. این دسته از میکروسکوپها را به عنوان میکروسکوپ نوری میشناسند. شرلوک با استفاده از این نوع میکروسکوپ میتواند دامنه فعالیت هایش را افزایش دهد و المانهای سر صحنه وقوع جرم را ردیابی کند. او علم جُرم شناسی، شیمی و استنتاج را با هم تلفیق میکند. میکروسکوپ نوری میتواند خون را امتحان و تعیین کند که دارای نابه هنجاری است یا خیر. برای مثال در صحنه دیگری، شرلوک از سر صحنه جنایت، خونی را میگیرد و از این طریق پی میبَرَد که صاحب خون از بیماری کمخونی داسی شکل رنج میبرده است. با این کشف، شرلوک با خون شناس محلی صحبت کرده و لیست مظنونان را محدود میسازد. سپس به بیمارستان هایی سر میزند که مختص و محل مراجعهی این بیمارها است.
سم شناسی Toxicology سمشناسی شاخهای از علم است که به مطالعه و تشخیص و آثار زیان آور سموم میپردازد. سموم مختلف میتوانند در بدن انسان باعث ایجاد تغییراتی شوند. سم شناسی به دلیل پیشینه گسترده آن در تاریخ بشریت به منظور شکار، قتل و ترور و ... همواره مورد توجه بوده است. در عهد شرلوک هولمز کلاسیک، سموم یکی از راههای کم خطر برای این بود تا از شر کسی خلاص شویم! کالبدشکافی با امروز بسیار فرق داشت، و بسیاری سموم ناشناخته بودند و مختصات عوارض آن دستهای از سموم شناخته شده نیز کاملا کشف نشده نبودند. با اینحال تنها در عصر حاضر است که با پیشرفت این شاخه از علم میتوان از بسیاری از جنایات پرده برداشت. همچنین با شناخت انواع سموم و زهرها، پادزهر آنها نیز وجود دارد که در حالات اورژانس میتواند مورد استفاده قرار گیرد. در سریال شرلوک نیز این مشاور جنایی در چند مورد از علم سم شناسی استفاده میکند. در اپیزود بازی بزرگ، شرلوک سم بوتولینوم (Botulinum toxin) یافته شده در کفشهای قربانی قتل کولین پاورز(Colin Powers) را شناسایی میکند. سم بوتولینوم از سم باکتری کلستریدیوم به وجود میآید و برای فلج موقت عضلات تزریق میشود. جلوتر در همان اپیزود، در تحقیقات سمشناسی و در خلال کالبدشکافیِ قربانی، کانی پرنس(Connie Prince)، همان علت مرگ آشکار و تایید میشود. علاوه بر این، در اپیزود آخرین پیمان (His Last Vow)، مالی هوپر آزمایش ادرار از شرلوک میگیرد تا ثابت کند که او دوباره از مواد مخدر استفاده میکرده است. از مشهورترین موارد استفاده از سم برای قتل، می توان به پرونده هارولد شیپمن (Harold Shipman) پزشک جنایتکار و قاتل زنجیرهای انگلیسی و عامل مرگ بیش از 218 نفر اشاره کرد. اکثر این افراد، از بیمارن او بودند. شیپمن بیشتر مقتولان را با استفاده از دُز بالای هروئین به قتل رساند. با بهره مندی از علم سم شناسی بود که جنایات او افشا شد.
تلفن همراه و کامپیوتر احتمالا تلفن همراه به اندازه یک ذره بین برای حل معماها و پروندههای کاراگاهی به نظر ضروری نرسد، اما در حقیقت در عصر حاضر قابلیتهای یک تلفن همراه به میزان بیشتری در قیاس با ذرهبین میتواند به کمک کاراگاه بیاید. در داستان انجمن موسرخ ها، هولمز به واتسن میگوید «از عادات من این است که باید اطلاعات دقیقی از لندن داشته باشم!» بیشتر تلفنهای همراه امروزه، به جی پی اس و نقشههای دیجیتالی مجهزند که دسته کم در تعقیب و گریزها مورد استفاده قرار خواهد گرفت. وسایل پردازشی مانند کامپیوتر و تلفن همراه میتوانند طیف وسیعی از اطلاعات را جستجو، پردازش، رتبه بندی کرده و نمایش دهند. همچنین با استفاده از فضای مجازی، جستجوی مطالب عمومی آسانتر شده و شرلوک به عنوان یک کاراگاه مشاور از این ویژگی حداکثر استفاده را میبرد. با اینحال شرلوک همچنان ذهن تیز خود را داراست و بسیاری از نقشهها و اطلاعات جانبی را در قصر ذهنیاش نگه میدارد. تلفن همراه مانند ذره بین به کمک کاراگاه میآید و این از همان اپیزود اول شرلوک به چشم میخورد. او در کنفرانس مطبوعاتی اسکاتلندیارد با پیامک متنی برنامه را مختل میکند. البته سریال شرلوک به اندازه سریالهای مشهور دیگر از جمله سریال سیاسآی یا تحقیقات صحنه جُرم (سریال تلویزیونی پرطرفدار در ژآنر پلیسی که به مدت پانزده سال در آمریکا پخش میشد) متکی بر فناوری نیست. در حقیقت شرلوک از فناوری تنها به عنوان مکمل ذهن خود استفاده میکند.
استنتاج «واتسن، تو میبینی.، اما دقت نمیکنی.» شرلوک مانند تمام کاراگاهان خوب دیگر، از علم استنتاج برای حل پروندهها بهره میبرد. در واقع، این قدرت استنتاج ذهنی است که به علم جهت میدهد. شرلوک با مشاهده دقیق از مسائل در ظاهر پیش پا افتاده یا کم اهمیت، میتواند به نتایجی با احتمال بالا دست پیدا کند. گرچه توجه به جزییات در بسیاری موارد مانند سابق نمیتواند به کمک کاراگاه بیاید(برای مثال شرلوک کلاسیک از مشاهده و بررسی دستخط افراد، به جزییات قابل توجهی دست مییافت اما امروزه با گسترش فضای مجازی و متون تایپی، امکان دستیابی به دستخط افراد کمتر شده)، با اینحال شکلهای جدیدی از استنتاج همواره وجود دارد(مثلا شرلوک مدرن از طریق مشاهدهی تلفن همراه واتسن، در مورد زندگی برادرش اطلاعات زیادی کسب کرد). برای مثال در اپیزود پرونده صورتی ، شرلوک مشاهده میکند که حلقهی نامزدی و ازدواجِ قربانی، ده سالی است که از مُد افتاده است. علاوه بر این، متوجه میشود حلقه از بیرون کثیف و از درون تمیز است. با توجه به سایر زیورآلات و ناخن مانیکور شده، شرلوک استنتاج میکند که زن برای ده سال ازدواج کرده، و مکررا حلقه را در میآورد. در عین حال، شرلوک در توانمندی استنتاج تیزهوشانهاش که وی را آنقدر جذاب میسازد، دارای استعداد غریبی در تشخیص چیزهایی در محل وقوع جرم است که چندان برای دیگران جلب توجه نمیکند. برخلاف برخی آثار سینمایی یا داستانی در ژآنر کاراگاهی که وقایع و استنتاجها همگی به پایان اثر موکول یافته و تنها در انتهاست که از معماها رمزگشایی به عمل میآید، شرلوک غالبا پرونده را با بهره مندی از همان چیزهایی که ما میبینیم حل میکند و بارها پیش آمده که صرفا با دقت بر جزییات، موفق به حل پروندهها گردیده است. شرلوک هولمز این حس را در ما ایجاد میکند که همگی مان با کمی تلاش، و تمرکز بیشتر میتوانیم مثل او باشیم. او با توجه به مسائل کم اهمیت روزمره مانند آستین خیس، خراشی بر چهره، آفتاب سوختگی، ساعت جیبی یا شکل ظاهری تلفن همراه در محل وقوع جرم میتواند به اطلاعات مهمی دست یابد و همین ویژگیها است که وی را برترین کاراگاه جهان میسازد.
نوید فرخی/ مترجم داستان های شرلوک هلمز و پژوهشگر ادبیان کارآگاهی ایمیل : navid.farroki@ut.ac.ir اینستاگرام : sirnavidpersian |
|