[ ]
40 نقطه ی خواندنی از داستان های شرلوک--- نویسنده : Sherlock 221
نظرات
ادامه ی مطلب.

1 ) سن دقیقش معلوم نیست . تنها از طریق اشارات جسته گریخته ای تو داستانها ، یه سری تئوری ها مطرح شد . در داستان His Last Bow که جزو آخرین داستان ها هم هست ، زمان اتفاقات در سال 1914 میگذره و سن هلمز حدود 60 سال گفته میشه که رو این حساب تاریخ تولدش به 1854 برمیگرده و البته یه سری تاریخ های ضد و نقیض با این بوده که باعث شده بعضی ها تاریخ تولد هلمز رو برای سال 1861 بدونن .

2 ) درباره خانواده هلمز اطلاعات خیلی کمی داده شد . پدر و مادرش به هیچ عنوان اشاره نشدن و خود هلمز فقط یکبار گفته که اجدادش جزو سران کشور بودن و در یک داستان هم هلمز میگه یکی از اجدادش هنرمند فرانسوی ( ورنت ) بوده

3 ) برادرش ( مای کرافت ) هفت سال از شرلوک بزرگتره و یه شغل رسمی دولتی داره و تنها در سه داستان ظاهر میشه و در یک داستان فقط اشاره میشه بهش . او حتی از شرلوک هم باهوش تر بوده ولی شور و شوق شرلوک رو نداشت و همش اوقاتش رو در کلاب 
Diogense میگذروند . کلابی خیالی که توسط دویل پدید اومده . جایی که به گفته هلمز یه سری ترد شدگان جامعه میرفتن و در سکوت میشستن .

4 ) جان واتسون تا قبل از ازدواجش در سال 1887 با هلمز همخانه بود که بعد از مرگ همسرش دوباره این شیوه زندگیش ادامه پیدا میکنه .

5 ) تنها در چند داستان بود که احساسات درونی هلمز نمایان میشه . در داستان

" The Adventure of Three Garridebs " واتسون در درگیری با یک شخصیت منفی شدید زخمی میشه . اون وقتی عکس العمل هلمز رو میبینه میگه :
( زخم ارزشش رو داشت ، حتی ارزش زخمای بیشتری داره وقتی که عمق وفاداری و عشقی رو که زیر اون ماسک سرد پنهان شده ببینی . اون چشم های شفاف و سنگی برای یه لحظه تار و کدر شد و لبهای محکش لرزید .برای اولین بار متوجه یه قلب بزرگ به اندازه همون مغز بزرگ شدم . تمام این سالهایی که صادقانه و بدون چشمداشت خدمت کردم در این لحظه به اوج رسید )

6 ) هلمز در داستان 
" His Last Bow " میره به مزرعه ای کوچک به اسم Susse/x و خودش رو بازنشسته میکنه . او شروع میکنه به نگهداری زنبور و یک کتاب هم دربارشون مینویسه . تنها در داستان " Lion's Mane " هستش که در دوران بازنشستگیش میره سراغ یه پرونده .

7 ) چگونگی مرگ شرلوک هلمز نامشخص موند .

8 ) بسیار شلخته بود . بر عکس کارهای تحقیقاتیش . هلمز وسواس خاصی رو مدارک و روزنامه ها و نوشته هاش داشت . گویا ماه ها اینها روی هم تلمبار میشده .

9 ) عادت غذایی خیلی بدی داشت . تا مرز مرگ از کمبود غذا هم پیش میرفت . بیشتر این ها هم مربوط به مواقعی بود که درگیر یه مسئله جنایی و معمایی بود.

10 ) زیاد معتقد به وجدان و اخلاقیات نبود . بسیار رک بود و با زبونش خیلی ها رو آزار داده بود.

11 ) به قدری پیپ و سیگار میکشید که حتی واتسون پیپ کش هم اذیت میشده از دود زیاد محیط اطراف هلمز

12 ) عاشق خودنمایی بوده . مخصوصا جلوی واتسون و همکارهای پلیسش .

13 ) قبل از واتسون تنها دوستش آن هم به مدت دو سال کالج ( ویکتور ترور ) نام داشت .

14 ) در یک جمع بندی کلی از داستان ها به نظر میاد که هلمز از بیماری افسردگی و 
Asperger Syndrom رنج میبرده

15 ) نسبت به تمیزی بدنش وسواس داشته

16 ) معتاد به کوکائین و مورفین . طبق گفته خودش موقعی که مغزش کار نمیکرد کوکائین به کار می انداختتش . البته در قرن 19 اینها در انگلستان مجاز بود .

17 ) هم هلمز و هم واتسون کشیدن پیپ و سیگار جزو کارهای روزانشون بود . البته واتسون مخالف استفاده هلمز از کوکائین بود . در داستانهای آخر گفته تونسته ترکش بده ولی دوباره میگه هلمز هنوز معتاد مونده ولی استفادش کمتر شده .

18 ) در آمد هلمز بیشتر از پاداش ها و هدیه هایی بوده که به خاطر حل جنایت ها و مسئله ها میگرفته و اشاره های واضحی نمیکنه . در حد اینکه بگه من با فلان پاداش ، کل زندگیم تامین شد و غیره .

19 ) تنها زنی که بر هلمز تاثیر گذاشت ( آیرین آدلر ) بود که تنها در داستان 
A Scandal in Bohemia ظاهر شد. طبق گفته واتسون این زن تنها با اصطلاح ( the woman ) از دهان هلمز خارج شد . هر چند که هلمز تو هیچ کدوم از کتاب های مستقیم اشاره ای به این قضیه نکرد .

20 ) هلمز ازدواج کرد. ولی فقط در یک داستان برای اینکه پی به جواب معمای یه قتل ببره ( با همکاری همون خانم البته )

21 ) کلیدی ترین جمله شرلوک هلمز درباره خانم ها ( طبق گفته واتسون )

(( من براشون زیاد چیزی تعریف نمیکنم ، زن ها قابل اعتماد نیستن ... حتی بهترینشون ))

22 ) تبحر عجیبی در تغییر قیافه و ظاهر سازی داشته . این کار رو تو داستانهای مختلفی انجام داده ، جوری که واتسون هم نتونسته متوجه قضیه بشه .

23 ) شرلوک و واتسون ، هر دو اسلحه گرم حمل میکردن و در چند داستان هم باعث مرگ چند شخصیت شدن

24 ) هلمز در یکی از داستانها برای تغییر دکور دیوار آپارتمانش رو با اسلحه سوراخ سوراخ میکنه !!!

25 ) علاقه خاصی به عصا داشته و اکثر اوقات با خودش حمل می کرده .

26 ) یک شمشیر باز حرفه ای ( طبق گفته واتسون ) . البته در هیچ کدوم از داستانها اشاره مستقیم به شمشیر بازی نمیشه .

27 ) سلاح و شی مورد علاقش یه 
Riding Crop بوده . ( از همین شلاق های خوشگلی که مخصوص اسب سواریه)

28 ) یک مشت زن حرفه ای بوده . (( مشت زنی بدون دستکش بوکس ))

29 ) هنرهای رزمی رو بسیار خوب میشناخته و در کل هنر دفاع شخصی بسیار بالایی داشته و به واتسون گفته که تمامی اونها بدردش خوردن .

30 ) در عین باهوشی تو اولین کتاب به واتسون میگه که نمیدونسته زمین دور خورشید می چرخه . اعتقاد داشته که این جور موارد نسبت به کارش ربطی نداره .

31 ) از فلسفه هیچی نمیدونسته

32 ) ویولن نواز خیلی خوبی بوده و عاشق شطرنج هم بوده .

33 ) زبان لاتین بلد بوده و همچنین خطوط باستانی رومی رو هم بلد بود .

34 ) در داستانهای مختلف نقل قولهایی از کتابهای ادبی معروف نقل میکنه

35 ) در طی سالها خیلی از روش های هلمز در صحنه های جرم واقعی به کار گرفته شد . در حالی که زمانی که سر آرتور داشت اون داستانهای رو مینوشت . خیلی از روش های هلمز حالت خیالی داشت .

36 ) در دنیای ادبیات دو شخصیت کاراگاه بودن که روی هلمز تاثیر زیادی گذاشتن :

الف ) آگوست دوپون 
 خلق شده توسط سر آرتور کنان دویل
ب ) موسیو لکوگ 
 خلق شده توسط امیله گابریو

37 ) از طرفی شخصیت هایی هم بودن که از هلمز تاثیر گرفتن مانند ( پوآرو و لرد پیتر ویمزی ) . هر چند که فضای علمی حاکم بر داستانهای هلمز دیگه تو این داستانهای به کل حذف شد .

38 ) در هیچ کدام از داستانها هلمز ( کلاه ) معروفش رو نمیپوشه و در اصل ( سیدنی پوگت 
 نقاش کتابها ) بوده که برای اولین بار هلمز رو با اون کلاه میکشه .
(( سریال شرلوک به طور خیلی زیبایی این قضیه رو ارجاع میده . البته از طریق عکاس ها ))

39 ) یکی از دیالوگ های معروف هلمز اینه (( 
Elementary , my dear Watson )) (( پیش و پا افتادست ، واتسون عزیزم )) که در خیلی از اقتباس های تصویری هم به کار رفته .
ولی در هیچ کدوم از داستانهای این دو تا جمله با هم به کار نمیره . بلکه در داستانهای مختلف شرلوک ، واتسون رو (( عزیزم )) خطاب میکرده و تنها در یک داستان واتسون بعد از دیدن چیزی فریاد میزنه (( عالیه )) و شرلوک بعدش میگه (( پیش و پا افتادست ))

40 ) بعد از مرگ هلمز در داستان 
The Adventure of the Final Problem ، آرتور کنان دویل به مدت 8 سال تحت فشار مردم بود تا اینکه داستان ( هیولای باسکرویل ) رو مینویسه که ماجراهاش قبل از مرگ هلمز رخ میده . با اینکه داستان محبوبیت داشت ولی هنوز مردم از داستانی که قبل مرگ هلمز رخ داده بود ، راضی نبودن . دو سال بعد ، سر آرتور شخصیت هلمز رو احیا میکنه و به مدت 24 سال درباره این شخصیت مینویسه .

با تشکر از n200r برای معرفی مطلب


برگرفته شده از سایت : tvshow.ir

نوشته ی کاربر : Be yourself

 

تعداد بازدید از این مطلب: 58
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:28 | نویسنده : شرلوک
شرلوک هولمز چگونه به کمک ریاضیات، جهان را نجات داد---نویسنده : هلمز 221
نظرات

شرلوک هولمز چگونه به کمک ریاضیات، جهان را نجات داد؟ 

 در فیلم تازه اکران‌شده شرلوک هولمز:بازی سایه‌ها، هلمز به دانش ریاضی نیاز دارد تا مانع از وقوع یک جنگ جهانی شود. اما در پشت پرده این معادلات پیچیده و ذهن شیطانی موریارتی کدام ریاضیدانان حضور دارند؟

 
 
 
 فکر می‌کنید اگر مغز متفکر شیطان‌صفتی مانند پروفسور موریارتی بخواهد جنگ جهانی تازه‌ای را ترتیب بدهد، چه کسی می‌تواند جلوی او را بگیرد؟ مطمئنا شرلوک هولمز و دستیار جرم‌شناس او دکتر واتسون، اما در «بازی سایه‌ها» یا شرلوک هولمز 2 به کارگردانی گای ریچی، قضیه آن‌قدرها ساده نیست و کارآگاهان به ابزارهایی بیش از تپانچه و تفکر نیاز دارند تا بتوانند نقشه‌های شیطانی یک نابغه ریاضیدان را کشف و خنثی کنند.
سر آرتور کانن دویل در کتاب «مسئله نهایی» جیمز موریارتی، دشمن دیرینه هلمز را از زبان او این‌طور توصیف می‌کند: «او یک نابغه، فیلسوف، مغز متفکر و تحلیلگری بی‌نظیر است».
البته در پس پرده دانش ریاضی بی‌نظیر این روح شیطانی، درک مولتون و آلن گورلی، ریاضیدانان دانشگاه آکسفورد قرار دارند. آن دو در پشت صحنه «بازی سایه‌ها» برای باورپذیر کردن فرمول‌های ریاضی پروفسور موریارتی، سخت تلاش کرده و داستان‌ها و متون تاریخی متعددی را مطالعه کرده‌اند.
به گزارش نیوساینتیست، گروه فیلم‌سازی در ابتدا برای پوشاندن تخته‌سیاه موریارتی از فرمول‌ها و معادلات ریاضی گوناگون به سراغ آنها رفته و از گورلی و مولتون درخواست کرده نه‌تنها فرمول‌ها صحیح باشند بلکه مبتنی بر دانش ریاضی قرن نوزدهم تهیه شوند که جریان داستان در آن زمان شکل می‌گیرد.
گورلی می‌گوید: «وقتی که کار نوشتن معادلات روی تخته‌سیاه تمام شد، گروه فیلم‌سازی حسابی هیجان‌زده شده بود. آنها در حالی که تلاش می‌کردند سناریو را محرمانه نگهدارند، از ما خواستند به جای موریارتی که یک نابغه ریاضی بود، بخش‌های دیگری را به داستان اضافه کنیم که گنگ و از لحاظ علمی نادرست باشند».
به همین دلیل مولتون و گورلی با استفاده از دست‌نوشته‌های موریارتی در فیلم، شروع به ایجاد رمزی محرمانه کردند تا به وسیله آن بتواند پیام‌های متعددی را - برای آغاز جنگی که در نظر دارد - در سراسر اروپا مخابره کند.
اما فکر می‌کنید این دو ریاضیدان چگونه به افکار شیطانی یک نابغه افسانه‌ای قرن نوزدهم راه پیدا کردند؟ با مطالعه کتاب‌های سر آرتور کانن دویل؟ نه! متأسفانه او آن‌قدر با جزئیات به روحیات و علایق موریارتی اشاره نکرده بود که بتوان به کمک آنها از افکار او و رؤیاهایی که در سر دارد، آگاه شد. تنها چیزی که به طور روشن در مورد او اشاره شده، نوشتن دو کتاب در مورد بسط دوجمله‌ای و دینامیک یک خرده‌سیاره است.
مولتون و گورلی برای به وجود آوردن یک رمز قانع‌کننده از بسط دوجمله‌ای آغاز کردند. گورلی می‌گوید: بسط دوجمله‌ای به مثلث خیام - پاسکال مربوط می‌شود و ما این رمز محرمانه را مبتنی بر آن تهیه کردیم».
این رمز در کتابچه جیبی قرمز موریارتی پنهان شده که پر از عدد است. آنچه در نگاه اول برای خواننده تداعی می‌شود، دنباله فیبوناچی است که به کمک آن می‌توان اعداد را از مثلث خیام – پاسکال استخراج کرد. به کمک این فهرست اعداد دیگری به دست می‌آیند که نشان می‌دهند کدام صفحه، خط و کلمه از کتابی باید جستجو شود. گورلی توضیح می‌دهد: «موریارتی در مورد این مثلث و دنباله فیبوناچی دچار وسواس شدیدی است و ما تلاش کرده‌ایم از این خصوصیت او برای طرح رمز استفاده کنیم».
این دو ریاضیدان علاوه بر طرح رمز، سخنرانی کاملی در مورد اجرام آسمانی نیز برای موریارتی نوشته‌اند. گورلی می‌گوید: «از قواعد ریاضی مرتبط با مکانیک سماوی که در انتهای قرن نوزدهم بسیار مورد علاقه دانشمندان بوده، استفاده کردیم».
در این فیلم موریارتی در مورد مسئله n- جرم‌ - مسئله‌ای ریاضی که به برهمکنش گرانشی متقابل اجسام آسمانی در حرکت با یکدیگر می‌پردازد، سخنرانی می‌کند. گورلی می‌گوید: «او باید به این قضیه علاقه داشته باشد. فرض کنید می‌خواهد موشکی بسازد که از جو زمین عبور کند و بعد به دلیل گرانش این سیاره به آن برگردد!».
و اگر باز هم بخواهیم داستان لو برود باید بگوییم که هلمز در لباس مبدل به این سخنرانی گوش می‌دهد و بعد با نگاه به تخته‌سیاه پوشیده شده از فرمول‌های ریاضی، معمایی را کشف می‌کند که تیزبین‌ترین ریاضیدانان امروزی آن‌را بیش از یک شوخی محاسباتی نخواهند دانست!
تعداد بازدید از این مطلب: 84
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:28 | نویسنده : شرلوک
ایده های شرلوکی: شرلوک به سبک شاهنامه!---نویسنده : مهرناز
نظرات
میگویم امروز از یک نبرد.... نه نبرد دارای اسب و گرد
که شرلوک،آن مخ بیکر.... آمده دنبال واتسون بی فکر!
برای رویارویی با موریارتی.... آورده یک فلش با اطلاعاتی
آمد جیمز آرام و با خنده.... سلام گفت به شرلوک باجنبه
با تعجب دیده زد بر موریارتی.... موری گفت :منم جیم از واحد آی تی
کشید تفنگش را سمت اوی....تا که امن گردد خود و جان اوی
گفت آن مرد پرخاشجوی.... به آن شرلوک باهوش و روی
هر آنچه باهوشی چه باک....قلبت را میسوزانم با آهن مذاب
گفت شرلوک به جیمز با غمزه.... که باشم باد شرقی ات بنده
همی براشفت جیمز ز لندن...با مزاح گفت :نگو شرل جان همه میخندند
گر تو را است اهرم فشار جان و مری.... مرا نیست زین دنیا غمی
نه عشق دارم و نه وابستگی.... برو رد کارت به آهستگی
گفت شرلوک با خنده....نقشه ها دارم برایت بنده
منم که او را ز مرگ نیست باک....چنان میدهم ساز و.کارت به باد
که گویی نبودی روزی بر زمین....مادر نزاده تو را فعلن همین
.چو جیمز رو کرد به آن مهتری....به آن قوی و بلند اختری
بدو گفت نخند با صدای بلند....که خنده ات میشود اشک و جنگ
دارم اطلاعاتی از قلب تو....که نابود کند تو و برادر سنگ تو
تا که زنگ خورد گوشی جنایت کار.... دوئل میکردند شرلوک و تبه کار
که زنگ،آن نجات شرلوک و جان.....جیمز را کرد منصرف کرد یک زمان
 
با تشکر از بازدیدکننده moriarty برای خلاقیتشون
تعداد بازدید از این مطلب: 93
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:26 | نویسنده : شرلوک
عضویت بندیکت کامبربچ و اما واتسون در آکسفورد---نویسنده : مهرناز
نظرات
ستاره‌های سریال «شرلوک» و مجموعه فیلم‌های «هری پاتر» در مباحثه‌های دانشگاه آکسفورد شرکت خواهند کرد و برای دانشجویان زنده برنامه اجرا می‌کنند.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از بی‌بی‌سی، بندیکت کامبربچ و اما واتسون ستاره‌های پرده‌های سینمای بریتانیا و جهان به جمع اعضای بازدیدکننده دانشگاه آکسفورد پیوستند. ستاره‌های «شرلوک» و «هری پاتر» در میان ۱۱ عضو غیرآکادمیکی بودند که عضویت خود را در «لیدی مارگارت هال» پذیرفتند.
 
نیل تِنِنت مرد اول گروه موسیقی پت شاپ بویز و بیبان کیدرون کارگردان هم از دیگر کسانی بودند که عضویت در آکسفورد را قبول کردند. اعضای بازدیدکننده آکسفورد، در یک دوره سه ساله در مباحثه‌های این دانشگاه شرکت و برای دانشجویان آن اجرا می‌کنند.
 
الن راس‌بریجر مدیر این کالج گفت: در کمترین حالت همکاری دوست داریم آن‌ها بعضی مواقع به کالج ما سر بزنند، با ما غذا بخورند و ملاقات‌های غیررسمی با اعضای جامعه لیدی مارگارت هال داشته باشند. دوست داریم یک کار را کمی سازمان‌دهی‌شده‌تر انجام دهند: می‌تواند یک مکالمه باشد یا یک بحث، یک اجرا، یک سخنرانی یا سمینار، یک نوع ارتباط برقرار کردن - یا هر چیزی که ما به فکر آن نیفتاده‌ایم. می‌توانیم فعل و انفعالات فوق‌العاده‌ای را بین آن‌ها تصور کنیم.
 
از دیگر کسانی که برای عضویت در آکسفورد انتخاب شدند می‌توان به فرانسیس هگبود رییس پلیس منطقه تِمز وَلی، مالوری بلکمن ملک‌الشعرای سابق کودکان و رابیندر سینگ رییس قاضی دادگاه عالی اشاره کرد.
 
منبع: خبرگزاری مهر
تعداد بازدید از این مطلب: 93
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:23 | نویسنده : شرلوک
نویسنده : Zahra.Sh
نظرات

با سلام. امید وارم همگی از این پست اموزشی راضی بوده باشین. قسمت دوم زبان بدن استنتاج رفتار شناسی و اثرات به جای مانده آماده هستش توی ادمه مطلب هم قسمتای قبلی ...خواهش میکنم قبل از مطالعه این قسمت قبلی هارو هم.. بخونید.
هر سوال و نظری بود در خدمتم. برای دانلود کلیک کنید:
                                                

                                                             

تعداد بازدید از این مطلب: 80
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:22 | نویسنده : شرلوک
مانگای شرلوک به انگلیسی وارد بازار خواهد شد---نویسنده : مهرناز
نظرات
  • انتشارات تایتن اعلام کرد که قصد دارد نسخه ی انگلیسی مانگای (کتاب مصور) شرلوک را در بازار انگلیس و آمریکای شمالی منتشر کند. این سری داستان های مصور با پرونده ی صورتی اغاز خواهد شد و طراحی هنرمندهایی مثل الیس ژنگ را هم به نمایش خواهد گذاشت.

تعداد بازدید از این مطلب: 78
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:21 | نویسنده : شرلوک
information : دنبال کردن ردپا--- نویسنده : AM
نظرات

 



 




دنبال کردن ردپا

 

( اینها صرفا چند نشانه اند ولی شاید بکارتان بیایند )

این مقاله مبنای خوبی را در اختیارتان قرار میدهد .

 

بی تردید اثر ردی که از پا و کفش ها بر روی غبار – فرش – چمن و ... باقی میماند همان

قدر میتواند شخصیت مسلم هر فرد را هویدا کند که شناسنامه . در واقع جای پا های

هر فرد کارت شناسایی اوست و به همان مقدار که اثر انگشت در شناسایی افراد موثر

است رد پا ها نیز به همان ترتیب است .

به سادگی میتوان از طریق ردپا به/قد/طرز راه رفتن/فاصله ی قدم ها/سایز کفش/و غیره

پی برد .اینکه چطور یک استنتاج گر حرفه ای میتواند از اثر ردپا های بجا مانده سن و

مذهب یک فرد را ثابت کند برای یک انسان عادی دور از ذهن تصور میشود اما در واقع

این ردهای به ظاهر پیش و پا افتاده که ماموران آگاهی به سادگی از کنارش میگذرند

جزئیات اصلی صحنه ی جرم هستند و با اندکی دقت میتوان به وسیله ی آنها حتی به

رنگ پوست و جنسیت افراد نیز پی برد . مثلآ مسلمانان معمولآ انگشتانی صاف و پهن

دراز و چهارگوش دارند و چون بیشتر صندل بپا میکنند بین انگشتان شصت پا و سایر

انگشتان یک تمایز دیده میشود پس میتوان به صراحت گفت که اثر چنین ردپا هایی

متعلق به یک فرد مسلمان است . فاصله ی ردپا ها اینکه جای پای قدم اول تا قدم دوم

نیز میتواند سن را به ما نشان دهد . به این ترتیب است که اگر جای قدم های بجا

مانده بیش از یک عرض پا بود مسلمآ این قدم ها متعلق به یک جوان یا یک مرد در

سن کمال است که توانسته بدون هیچ زحمتی گام هایی این چنین بلند بردارد .

و یا در واقع مردی که نسبت به قد خود پا و قدم های بزرگی داشته . و یا اینکه اگر

کسی بتواند بدون هیچ تلاشی قدمی بطول 80 سانتی متر بردارد قاعدتآ نباید در خزان

زندگی باشد . مسلمآ یک کودک و یا یک پیرمرد نمیتواند صاحب این قدمها باشد زیرا

کودکان دارای قدمهای ریزتری هستند و افراد مسن گامهای خود را به آرامی و با انحنای

بیشتری برمیدارند . اما این گمان برای یک زن قد کوتاه که دارای پا های کوچک و

گام های بلند است نیز صدق میکند که در این صورت ما میتوانیم از شکل رد بجا مانده

به
 جنسیت او پی ببریم . شاید دچار تردید شویم که این گام متعلق به یک کودک تخس

است که در حال دویدن بوده که در آنصورت باید به رد توجه کنیم که رد غبار بجا مانده

  پا در کدام قسمت اثر بیشتر به چشم میخورد . بدون شک در آن حالت در قسمت

بالایی پا اثر بیشتری مشاهده خواهیم کرد . از هر ده مورد در نه مورد میتوان قد آدم ها

را از روی طول قدمشان حدس زد . محاسبه ی ساده ایست ولی نیاز به بکار بردن اعداد

و ارقام دارد. زن ها دارای پاههای ظریف تری نسبت به مردان هستند و معمولا اثر رد

بجا مانده ی کفشهای آنان در قسمت های بالایی و پائینی پا بیشتر به چشم میخورد و

قالبآ اثر رد آنها بدلیل داشتن پاشنه ی کفش دو تیکست .

مچ پا هفت استخوان دارد که همه ی آنها شکل نامنظمی دارند . این استخوان ها

شبیه استخوان های کف دست (کارپال) هستند . اما بطور قابل توجهی از آنها بزرگتر

میباشند و طوری تغییرشکل یافته اند که قادرند وزن بدن را تحمل کنند . استخوان های

کف پا (متاتارسال ) 5 عدد هستند .این ها استخوان های دراز و قاعده داری هستند که

دارای یک تنه هستند . چون انگشت شصت پا بزرگتر از سایرانگشتان است بنابر این در

هنگام حرکت بر روی پنجه ها 71 درصد وزن بدن را تحمل میکند. معمولآ افرادی که

دارای اضطراب زیادی هستند اینگونه راه میروند . معمولآ اثر چنین ردهایی بر روی خاک

رسی نمناک بیشتر دیده میشود. ردهایی که عمیق باقی میمانند نشانه ی توقف به یک

مدت قلیل است . گرد و خاک همیشه حرف های زیادی برای گفتن دارند با انسان حرف

میزنند . در حقیقت افزایش طول قدم ها به نشانه ی تشدید هیجان است . و در

رد هایی که در آن به وضوح میتوان تمام وجه های یک کفش را مشاهده کرد این رد ها

متعلق به انواع پوتینهای ورنی است که دارای طرح های یکنواختی است .

موقعیکه استخوان های پا بهم وصل شده باشند در آن دو قوس طولی و عرضی مشاهده

میگردد . قوس طولی بطور قابل توجهی در طرف داخلی پا مشخص تر است . در مورد

قوس عرضی نیز همینطور است (در واقع نصف یک قوس) .

گاهی اوقات پیش می آید که چند جاهل جنایتکار مقلد ناشی در انجام ایفای نقش

خود افراط میکنن تا صرفآ به وسیله ی یک ترفند کارگاه های زبده ی آگاهی را منحرف

کنند اما این ترفند ها بیشتر موجب هدایت آنها به سمت مسیر صحیح تحقیق

میگردد.

اما با این حال هیچ چیز جای مدرک دسته اول را نمیگیرد...


منبع : elmestentaj.blogfa.com
تعداد بازدید از این مطلب: 67
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:20 | نویسنده : شرلوک
صحنه های حذف شده از فیلم نامه ی پرونده ی صورتی---نویسنده : مهرناز
نظرات
 
کتاب "تاریخچه ی شرلوک" (Sherlock Chronicles) که در سال 2014 چاپ شد مطالب جالبی در مورد مراحل مختلف ساخت سریال شرلوک جمع آوری کرده است. یکی از بخش های جالب این کتاب صحنه های حذف شده از قسمت های مختلف است که به شکل بخش هایی از فیلم نامه منتشر شده اند. در این پست صحنه های حذف شده ی مربوط به پرونده ی صورتی را بخوانید. 
 
15 نمای خارجی. پشت بام اسکاتلندیارد-روز 15
 
لستراد از در خدمه وارد پشت بام مسطح می شود. شروع به روشن کردن سیگارش می کند. به آرامی و راحتی صحبت می کند انگار که می داند کسی صدایش را می شنود. 
 
لستراد.
راستش دارم سعی می کنم ترکش کنم. به این فکر می کردم که (به جاش) پیپ بکشم. پیپ کشیدن روی تو چه تاثیری داره که سیگار نداره؟
 
یک ضرب و صدایی متشخص از دور می آید 
 
شرلوک.
(از دور) سرطان آرواره
 
لستراد می خندد و به اطراف نگاه می کند. مردی قدبلند و لاغر که ما پشت سرش را می بینیم دقیقا بر لبه ی پشت بام ایستاده است و به لندن نگاه می کند. یک سایه.
 
لستراد.
باشه. این دفعه چه اشتباهی کردم؟
 
شرلوک
یادداشتی نبوده. نشونه ای نبوده. هر کدومشون تو محل عجیبی اتفاق افتاده که هیچ معنایی براشون نداشته...جایی که هیچ وقت نرفتند....من بودم خودمو این جوری نمی کشتم.
 
دوربین روی لستراد. معذب به لبه ی پشت بام نگاه می کند جایی که شرلوک ایستاده است.
 
لستراد
خب..این روزها چطوری؟
 
47 نمای داخلی. اتاق خواب جان-شب 47
همان اتاق بی روحی که قبلا دیدیم. جان وارد می شود. مستقیم به طرف میز تحریر می رود کشو را بی هوا باز می کند. اسلحه!
 
48 نمای خارجی. لیموزین-شب 48
جان سوار می شود. زن برای لحظه ی بسیار کوتاهی نگاهش از گوشی بلند می شود. 
 
جان
ببخشید. باید به یه کاری می رسیدم.
 
زن
اسحله تو برمی داشتی؟
 
جان
...بله
54 نماب خارجی. خیابان بیکر -شب
شرلوک
اینجا محل شکارشه. همین جا تو قلب شهر. الان می دونیم که قربانی ها ربوده شده بودند و این همه چیز رو عوض می کنه. چون همه ی قربانی ها در محل های شلوغ ناپدید شدند، از خیابون های شلوغ- ولی هیچ کسی رفتن اون هارو ندید. اون ها از زندگی روزمره شون خارج شدند و با یک فرد غریبه رفتند و بهش اعتماد کردند تا لحظه ای که سم رو قورت دادند. ابن یکی قادر به انجام کارهای غیرممکنه- باید به خودش افتخار کنه.
 
جان
تازه اگر آقا باشه. خانم صورتی پوش نوشته بود "ریچل"
 
شرلوک
اره. عجیبه. تا زمانی که نفهمیم ریچل کیه حدس و گمان فایده نداره. نباید در نبود حقایق تئوری سازی کرد. 
 
شرلوک 
فکر کن، ولی ، فکر کن! چه کسی هست که ما بهش اعتماد می کنیم حتی وقتی نمی شناسیمشون؟ چه کسی هست که بدون جلب توجه هر جایی می رود؟ چه کسی در میان شلوغی شکار می کند؟
 
 
83 نمای داخلی. کلاس دانشگاه - شب 83
شرلوک به قرص جلوی رویش نگاه می کند.
 
راننده ی تاکسی
آیا بهت بطری خوب رو دادم یا بطری بد؟ هر کدومشو می تونی انتخاب کنی. باید قبوا کنی که وقتی به قاتل های زنجیره ای می رسه من تقریبا از مهربونام. 
 
 
ترجمه از بیکر استریت
تعداد بازدید از این مطلب: 84
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:19 | نویسنده : شرلوک
کالین کلاود-ذهن خوان جنایی---نویسنده : مهرناز
نظرات
یکی از جذابیت های شخصیت شرلوک هلمز توانایی بالاش در استنتاجه. این استعداد با وجود خارق العاده بودنش دور از دسترس نیست. در کلیپ بالا (با زیرنویس فارسی) با کالین کلاود آشنا می شیم که این استعداد رو تو خودش پرورش داده. 
تعداد بازدید از این مطلب: 85
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:18 | نویسنده : شرلوک
information : دست خط (قسمت 1) : خط شناسی---نویسنده : AM
نظرات

 

خط شناسی (گرافولوژی : Graphology) عبارت است از مطالعه و تحلیل دستخط یک نفر به منظور گردآوری اطلاعات درباره ویژگی های مختلف شخصیتی او. بیشتر دانشمندان، خط شناسی را به عنوان یک «شبه علم» محسوب می دارند. امّا تحلیل دستخط برای تشخیص صحت امضاء در مستندات مختلف به عنوان یک شناسه قانونی به کار می رود. عبارت خط شناسی همچنین به بررسی علمی دستخط برای تشخیص جعلی بودن یا نبودن اطلاق می گردد و شهادت متخصصان خط شناسی در این مورد در دادگاه ها پذیرفته می شود.

خط شناسان معمولاً به یک نمونه خط که در شرایط عادی و با جوهر نوشته شده باشد نیاز دارند. نمونه خط نباید نام، جنسیت، ملیّت، دین و چپ دست یا راست دست بودن نویسنده را آشکار سازد.

هیچ دو دستخطی، مثل اثر انگشت، دقیقاً یکسان نیستند. دستخط هر کس، یگانه و منحصر به فرد است. الگوهای نوشتاری هیچکس با کس دیگر به هیچوجه مطابقت ندارد. خط شناسان معمولاً برای تحلیل دستخط، عوامل بسیاری را از قبیل نوع حرکت قلم، اندازه ها، شکل بندی ها، انحناها، فاصله بین حروف، حروف بزرگ و کوچک، یکنواختی امضاها، زاویه ها، فشار قلم، تقاطع ها، شیب ها، حاشیه ها، اتصالات، فاصله بین کلمات، خطوط مبنا، ارتفاع و پهنای حروف و ... در نظر می گیرند که نشانگر جنبه های مرتبط با ویژگی های شخصیتی نویسنده می باشد.

 

تاریخچه مختصر خط شناسی

 

نخستین کتاب درباره این موضوع در سال ۱۶۲۲ توسط یک پزشک ایتالیایی در شهر کاپری نوشته شد. بسیاری از مردم به رابطه بین دستخط و نویسندگان (فیلسوفان، دانشمندان، تاریخدانان، هنرمندان و ... ) علاقه مند بوده اند. به دنبال این کتاب، مقالات دیگری نیز تا سال ۱۸۰۰ در این باره در ایتالیا، فرانسه و سوئیس منتشر شد. در سال ۱۸۲۳، یک نفر انگلیسی به نام استفن کولِت کتابی در رابطه با تحلیل دستخط منتشر نمود.

خط شناسی مدرن از زمان ژان میشون آغاز شد و نام «خط شناسی» را نیز همین شخص به کار برد. او دستخط ها و نویسندگان متعددی را به طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار داد و مقالات متعددی در سال ۱۸۷۲ منتشر ساخت. میشون سیستمی برای مرتبط ساختن عناصر خاصی در دستخط به ویژگی های خاص شخصیتی به وجود آورد.

در اواخر قرن نوزدهم، آلفرد بینه، روان شناس فرانسوی، مطالعات و آزمایش های دقیقی را از طریق مصاحبه با خط شناسان انجام داد. او متقاعد شد که خط شناسی قابلیت به کارگیری به عنوان روشی برای آزمون شخصیت را دارد.

در سال ۱۸۹۵، ویلهلم لانگر بروخ در آلمان به انتشار مجله خط شناسی پرداخت. در سال ۱۸۹۷ هانس بوسس مجله دیگری را منتشر کرد و انجمنی را برای پژوهش های خط شناسی تشکیل داد. یکی از کسانی که با مجله او همکاری می کرد، دکتر لودویگ کلاگز، فیلسوف آلمانی، بود که دستاوردهایش در پژوهش های خط شناسی مشهور است. او یک سیستم تحلیل بر پایه استانداردهای دستخط به وجود آورد. فرض او بر این بود که دستخط، همانند حرکات سر و دست، طرز راه رفتن و اشارات صورت، یک حرکت معنی دار است. او به معیاری برای حالت طبیعی و عادی در شخصیت انسان ها دست یافت که نامش را «ریتم» گذاشت. امّا این سیستم قادر به تشخیص بین درجات مختلف ریتم ها نبود و ارزیابیش تنها به قضاوت های ذهنی بستگی داشت. ماکس پولِور، خط شناس سوئیسی، تحت تأثیر کارهای کلاگز قرار گرفت و پژوهش های او را ادامه داد. او سبک و شیوه دستخط ها را مورد مطالعه قرار داد و آن ها را با توجه به نظریه روانکاوی مورد تفسیر قرار داد. جون داونی، روان شناس آمریکایی، نیز آزمایش هایی بر پایه نظریه ریتم کلاگز انجام داده است.

در سال ۱۹۴۰ برخی خط شناسان به یادگیری روان شناسی پرداختند. اتحاد خط شناسان و روان شناسان از نظر پژوهشی مفید بود و کاربردهای کلینیکی خط شناسی توسعه یافت. در همین سال، الکساندر لوریا، روان شناس روس، استفاده از دستخط برای تعیین محل آسیب های مغزی را مورد مطالعه قرار داد.

دستخط شامل عناصر قابل ارزیابی مانند شیب و اندازه، شکل حروف و چپ دست و راست دست بودن است. در سال ۱۹۴۲، جوزف زوبین، روان شناس آمریکایی، و لوینستون، خط شناس آلمانی، سعی کردند که معیارهای عینی قابل اندازه گیری و متداول در دستخط ها را به دست آورند. آن ها از یک سیستم اندازه گیری بر پایه درجات ریتم در حرکت عضلات نویسنده استفاده کردند. این روش، مدرکی آماری برای متمایز کردن شخصیت های عادی و غیرعادی به وجود آورد امّا هیچگونه رابطه ای را بین دستخط و ویژگی های شخصیتی نشان نداد.

آزمایش هایی نیز بر روی نمونه هایی از دستخط ها برای یافتن رابطه آن ها با احساسات، طرز تفکر و رفتار نویسندگانشان به عمل آمده است. بررسی های بالینی در مورد رابطه دستخط و اختلالات ذهنی نیز در حال انجام است. همچنین از تجهیزات الکترونیکی برای تشخیص تنش ها، انطباق و سایر فاکتورهای نویسنده دستخط استفاده می شود.

 

وضعیت فعلی پژوهش ها

 

خط شناسی به نحو گسترده ای در کشورهای اروپایی، به ویژه فرانسه، آلمان، سوئیس، بلژیک، هلند و انگلستان به کار بسته می شود. بسیاری از شرکت های تجاری در این کشورها، قبل از استخدام افراد، با خط شناسان مشورت می کنند. بسیاری از روان شناسان، مطالعه دستخط را به عنوان یک ابزار تشخیصی، با وجود شواهد تجربی نه چندان زیاد، مفید یافته اند.

در کشورهای اروپایی، خط شناسان مدرک رسمی دارند و بسیاری از دانشگاه ها دوره ها و درس هایی در زمینة خط شناسی ارائه می کنند. در این کشورها، خط شناسی به صورت یک مطالعه علمی پذیرفته شده است.

خط شناسی همیشه دقیق نیست. رفتار و شخصیت آدم ها به طور مداوم تغیر می کند. بنابراین اگر از دستخط برای یافتن ویژگی های شخصیتی یک فرد استفاده می شود باید نمونه های دستخط او را در طول یک دوره زمانی مثلاً چند ساله مورد مطالعه قرار داد. خط شناسی در مقایسه با سایر آزمون ها، ارزان تر و سریع تر است و به سرعت، اطلاعاتی درباره شخصیت، احساسات، خودآگاهی، هوش، سازگاری اجتماعی، استعداد، خلاقیت و سایر ویژگی های فرد در اختیار می گذارد.

 


ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع :

"Hand Writing Analysis", Mohamed Salim,

http://psychology.about.com


 

 

 
مرتبط با: اطلاعات (information) ,
تعداد بازدید از این مطلب: 71
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 20 آذر 1399 ساعت : 23:17 | نویسنده : شرلوک
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
درباره ما
I'm bored of being bored because being bored is SO boring since 2011 (عضو باشگاه نویسندگان میهن بلاگ) Bakerstreet.ir
منو اصلی
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 126
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 15
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 15
:: بازدید ماه : 60
:: بازدید سال : 879
:: بازدید کلی : 879
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شرلوک هلمز ساکن ۲۲۱ بی خیابان بیکر و آدرس bakerstreet.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.